اوایل دوره عقدمون بابام اجازه می داد با شوهرم هر چقدر می خواییم بیرون بریم ولی الان یه چند وقته میگه هر روز نمیشه که با هم باشید ، بخاطر همین هم میگه هر طور شده زود جهیزیه ات آماده میکنم برین خونه خودتون ( البته با ناراحتی ).
دلم نمی خواد بابام رو دلخور کنم ، به نظرتون چطور به شوهرم بگم یه روز در میون همدیگه رو ببینیم طوریکه از بابام دل چرکین نشه ؟
بگين بخاطر فلان روز پدرم ناراحته يكم كم همديگه رو ببينيم تا آبا از اسياب بيفته
قرار من با خدا اين شدكه.....من چشمهامو ببندم...دستمــٌ بذارم تو دست خدا وباهاش برم جلو....خٌـــدايا توي مسير دستمو ول نكني....مواظب سنگـاي جلوي پام باشي....من تا جايي چشمامو باز نگه داشتم كه ميدونستم چي خوبه و چي بد....ولي از اين به بعدش با تو.....من اسمشو ميذارم دوستي و تكيه به تو.....و تو اسمشو بذار تَوكٌـــل...ميدونم از توكل به هركس پشيمون ميشم ولي از توكل به تـــو هرگـــز....مواظبمون باش و هوامونو داشته باش❤️
اصلا اسم پدر تو نیاز جلو شوهرت،خودت بهونه بیار.هیچوقت روبه روی هم نذارشون.یوقتایی برا پدرت هم بهانه بیار مثلا میخوایم بریم وسیله ببینیم یا مادر شوهرم دعوت کرده
خدا روشکر پدر من اینجوری نبود کلا تو دوران عقد آزادمون میزاشت هروقت میخواستیم همسرم میومد خونمون یا من میرفتم خونشون...چقدر پدرایه شما قدیمی فکر میکنن😕زن وشوهری که به هم محرم هستن باید پیش هم باشن .این کارا واسه ۱۰۰ سال پیشه که نمیزارن پیشه هم باشن زن وشوهر عقدی ..