2777
2789
عنوان

همه چیز از همه جا...

| مشاهده متن کامل بحث + 4838 بازدید | 59 پست
قانون مجازات اسلامی ایران: جان زن 50 شتر، بیضه? چپ مرد 64 شتر

اگر خودم نرفته بودم در سایتهای دولتی نخوانده بودم باور نمیکردم، اما به قول خارجی ها lo & behold، واقعیت دارد این حکایت. شاید خیلی از شما این را میدانید، اما من امروز متوجه شده ام و برایم هنوز تازه است. جای نوشتن زیاد هم نیست، فقط احساس میکنم باید در سه چهار سطر هم که باشد این را بنویسم اینجا، که طبق قانون مجازات اسلامی در جمهوری اسلامی ایران، ارزش جان یک زن مسلمان از ارزش بیضه? چپ یک مرد مسلمان کمتر است. و فراموش نکنید که تازه این زن مسلمان است، غیر مسلمانش را خودتان حدس بزنید کجای کار قرار میگیرد...

این قوانین در سایتهای رسمی خود جمهوری اسلامی (از جمله در سایت حافظه قوانین، پایگاه اطلاعات قوانین و مقررات، متعلق به مجلس شورای اسلامی) موجودند، اما لینکهای زیر را به ویکی نبشته داده ام که هم قانون کامل را یکجا در یک صفحه گذاشته، و هم هر بند آن قابل لینک دادن است و کار را ساده تر میکند.

قانون مجازات اسلامی در جمهوری اسلامی ایران، کتاب چهارم، باب دوم، ماده 297: دیه‌ی قتل مرد مسلمان 100 شتر [یا معادل آن] است.

قانون مجازات اسلامی جمهوری اسلامی ایران، کتاب چهارم، باب دوم، ماده 300: دیه‌ی قتل زن مسلمان نصف دیه قتل مرد مسلمان [به عبارت دیگر 50 شتر یا معادل آن] است.

قانون مجازات اسلامی جمهوری اسلامی ایران، کتاب چهارم، باب نهم، فصل چهاردهم، ماده 435: دیه‌ی قطع بیضه چپ مرد مسلمان دو سوم دیه قتل مرد مسلمان [به عبارت دیگر 66 شتر یا معادل آن] است
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
..:: رسیدن به کمال ::..







در نیویورک، بروکلین، در ضیافت شامی که مربوط به جمع آوری کمک مالی برای مدرسه مربوط به بچه های دارای ناتوانی ذهنی بود، پدر یکی از این بچه ها نطقی کرد که هرگز برای شنوندگان آن فراموش نمی شود... او با گریه گفت: کمال در بچه من "شایا" کجاست؟ هرچیزی که خدا می آفریند کامل است. اما بچه من نمی تونه چیزهایی رو بفهمه که بقیه بچه ها می تونند. بچه من نمی تونه چهره ها و چیزهایی رو که دیده مثل بقیه بچه ها بیاد بیاره.کمال خدا در مورد شایا کجاست ؟! افرادی که در جمع بودند شوکه و اندوهگین شدند ... پدر شایا ادامه داد: به اعتقاد من هنگامی که خدا بچه ای شبیه شایا را به دنیا می آورد، کمال اون بچه رو در روشی می گذارد که دیگران با اون رفتار می کنند
و سپس داستان زیر را درباره شایا گفت:
یک روز که شایا و پدرش در پارکی قدم می زدند تعدادی بچه را دید که بیسبال بازی می کردند. شایا پرسید : بابا به نظرت اونا منو بازی میدن...؟! پدر شایا می دونست که پسرش بازی بلد نیست و احتمالاً بچه ها اونو تو تیمشون نمی خوان، اما او فهمید که اگه پسرش برای بازی پذیرفته بشه، حس یکی بودن با اون بچه ها می کنه. پس به یکی از بچه ها نزدیک شد و پرسید : آیا شایا می تونه بازی کنه؟! اون بچه به هم تیمی هاش نگاه کرد که نظر آنها رو بخواهد ولی جوابی نگرفت و خودش گفت: ما 6 امتیاز عقب هستیم و بازی در راند 9 است. فکر می کنم اون بتونه در تیم ما باشه و ما تلاش می کنیم اونو در راند 9 بازی بدیم....
درنهایت تعجب، چوب بیسبال رو به شایا دادند! همه می دونستند که این غیر ممکنه زیرا شایا حتی بلد نیست که چطوری چوب رو بگیره! اما همینکه شایا برای زدن ضربه رفت ، توپ گیر چند قدمی نزدیک شد تا توپ رو خیلی اروم بیاندازه که شایا حداقل بتونه ضربه ارومی بزنه...اولین توپ که پرتاب شد، شایا ناشیانه زد و از دست داد! یکی از هم تیمی های شایا نزدیک شد و دوتایی چوب رو گرفتند و روبروی پرتاب کن ایستادند. توپگیر دوباره چند قدمی جلو آمد و اروم توپ رو انداخت. شایا و هم تیمیش ضربه آرومی زدند و توپ نزدیک توپگیر افتاد، توپگیر توپ رو برداشت و می تونست به اولین نفر تیمش بده و شایا باید بیرون می رفت و بازی تمام می شد...اما بجای اینکار، اون توپ رو جایی دور از نفر اول تیمش انداخت و همه داد زدند : شایا، برو به خط اول، برو به خط اول!!! تا به حال شایا به خط اول ندویده بود! شایا هیجان زده و با شوق خط عرضی رو با شتاب دوید. وقتی که شایا به خط اول رسید، بازیکنی که اونجا بود می تونست توپ رو جایی پرتاب کنه که امتیاز بگیره و شایا از زمین بره بیرون، ولی فهمید که چرا توپگیر توپ رو اونجا انداخته! توپ رو بلند اونور خط سوم پرت کرد و همه داد زدند : بدو به خط 2، بدو به خط 2 !!! شایا بسمت خط دوم دوید. دراین هنگام بقیه بچه ها در خط خانه هیجان زده و مشتاق حلقه زده بودند.. همینکه شایا به خط دوم رسید، همه داد زدند : برو به 3 !!! وقتی به 3 رسید، افراد هر دو تیم دنبالش دویدند و فریاد زدند: شایا، برو به خط خانه...! شایا به خط خانه دوید و همه 18 بازیکن شایا رو مثل یک قهرمان رو دوششان گرفتنند مانند اینکه اون یک ضربه خیلی عالی زده و کل تیم برنده شده باشه...
پدر شایا درحالیکه اشک در چشم هایش بود گفت:
اون 18 پسر به کمال رسیدند...
این روتعمیم بدیم به خودمون و همه کسانی که باهاشون زندگی می کنیم
هیچ کدوم ما کامل نیستیم و جایی از وجودمون ناتوانی هایی داریم
اطرافیان ما هم همین طورند
پس بیاید با آرامش از ناتوانی های اطرافیانمون بگذریم و همدیگر رو به خاطر نقص هامون خرد نکنیم
بلکه با عشق، هم خودمون رو به سمت بزرگی و کمال ببریم و هم اطرافیانمون رو
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

چرا مادرمان را دوست داریم؟

چون ما را با درد می‌آورد و بلافاصله با لبخند می‌پذیرند

چون شیرشیشه را قبل از توی حلق ما، پشت دستشان می‌ریزند
چون وقتی توی اتاق پی پی می‌کنیمبا ما بداخلاقی نمی‌کنند
و وقتی بعدها توی تشکمانجی جی می‌کنیمآبروی ما را نمی‌برند
و وقتی بعدها به زندگی‌شان‌ ترکمون می‌زنیم فقط می‌گویند: خب جوونه دیگه، پیش میاد!
چون وقتی تب می‌کنیم، آن‌ها هم عرق می‌ریزند
چون وقتی توی میهمانی خجالت می‌کشیم و توی گوششان می‌گوییم سیب می خوام، با صدای بلند می‌گویند منیرخانوم بی زحمت یه سیب به این بچه بدهید و ما را عصبانی می‌کند
و وقتی پدرمان ما را به خاطر لگد زدن به مادر کتک می‌زند، با پدر دعوا می‌کنند
چون وقتی در قابلمه عدسی را برمی دارند، یک بخاری بلند می شود که آدم دلش می خواهد سر صبح زمستانی غشکند
چون هر روز صبح "بسم الله" می گویند و دنبال کیف و دفتر و مداد و جوراب ما می‌گردند
چون وسط سریال‌های ملودرام گریه می‌کنند
و بعد از گرفتن هدیه روز مادر، تمام فکر و ذکرشان این است که مبادا کاسب‌های بی انصاف سر طفل معصومشان را کلاه گذاشته باشند
چون شبهای امتحان و کنکور پابه‌پای ما کم می‌خوابند اما کسی نیست که برایشان قهوه بیاورد و میوه پوست بکند
به خاطر اینکه موقع سربازی رفتن ما، گریه می‌کنند و نذر می کنند
و کسی که این بساط را راه انداخته نفرین می‌کنند
و پوتین‌هایمان را در هر مرخصی واکس می‌زنند
چون وقتی که موقع مریضیشان یک لیوان آب به دستشان می دهیم یک طوری تشکر می کنند که واقعا باور می‌کنیم شاخ قول شکانده‌ایم
چون موقع خواندن مفاتیح عینک می‌زنند
و وقت اشک ریختن برای رفتگان عینکشان را برمی‌دارند
چون هیچوقت یادشان نمی‌رود که از کدو بدمان می‌آید و عاشق بادمجانیم
حتی وقتی که روی تخت بیمارستانند و قرار است ناهار را با هم بخوریم
چون همانجا هم تمام فکر و ذکرشان این است که مبادا دکترهای بی انصاف سر طفل معصومشان را کلاه بگذارند...
چون مادرند!
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
بهشت و جهنم ایرانیها

میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که:
آخه خدا، این چه وضعیه آخه؟ ما یک مشت ایرونی داریم توی بهشت که فکر میکنن
اومدن خونه باباشون! به جای لباس و ردای سفید، همه شون لباس های مارک دار
و آنچنانی میخوان! بجای پابرهنه راه رفتن کفش آدیداس پاشون میکنن. هیچ
کدومشون از بالهاشون استفاده نمیکنن، میگن بدون 'بنز' و 'ب ام و' جایی
نمیرن! اون بوق و کرنای من هم گم شده... یکی از همین ها دو ماه پیش قرض
گرفت و رفت دیگه ازش خبری نشد! آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت
رو جارو زدم... امروز تمیز میکنم، فردا دوباره پر از پوست تخمه و پسته و
هسته هندونه و پوست خربزه است! من حتی دیدم بعضیهاشون کاسبی هم میکنن و
حلقه های تقدس بالای سرشون رو به بقیه میفروشن. چند تاشون کوپون جعلی بهشت
درست کردن و به ساکنین بخت برگشته جهنم میفروشن. چندتاشون دلالی باز کردن
و معاملات املاک شمال بهشت میکنن. یک سری شون حوری های بهشت رو با تهدید
آوردن خونشون و اونارو "سرکار" گذاشتن و شیتیله میگیرن. بقیه حوری ها هم
مرتب میگن مارو از لیست جیره ایرانیها بردار که پدرمونو درآوردن، اونقدر
به ما برنج دادن که چاق شدیم و از ریخت افتادیم.
اتحادیه غلمان ها امضاء جمع کرده که اعضا نمیخوان به دیدن زنان ایرانی برن چون
اونقدر آرایش کردن و اسپری موی سر زدن که هاله تقدسشون اتصالی کرده و
فیوزش سوخته در ضمن خانمهای ایرونی از غلمانها مهریه میخوان.
هفته پیش هم چند میلیون نفر تو چلوکبابی ایرانیها
مسموم شدن و دوباره مردن. چند پزشک ایرونی به حوری ها بند کردن که الا و
بلا بیایید دماغتونو عمل کنیم. به اونیکی حوری گفتن
بیا سینه هاتو بزرگ کنیم.

خدا میگه: ای جبرئیل! ایرانیان هم مثل بقیه،
آفریده های من هستند و بهشت به همه انسان ها تعلق داره. اینها هم که گفتی،
خیلی بد نسیت!
برو یک زنگی به شیطون بزن تا بفهمی درد سر واقعی یعنی چی!!!
جبرئیل میره زنگ میزنه به جناب شیطان... دو سه
بار میره روی پیام گیر تا بالاخره شیطان نفس نفس زنان جواب میده: جهنم،
بخش ایرانیان بفرمایید؟
جبرئیل میگه: آقا سرت خیلی شلوغه انگار؟

شیطان آهی میکشه و میگه: نگو که دلم
خونه... این ایرونیها اشک منو در آوردن به خدا! میخوام خودمو بازنشست کنم.
شب و روز برام نگذاشتن! تا صورتم رو
میکنم این طرف، اون طرف یه آتیشی به پا میکنن!
تا دو ماه پیش که اینجا هر روز
چهارشنبه سوری بود و آتیش بازی!... حالا هم که... ای داد!!! آقا نکن! بهت
میگم نکن!!!
جبرئیل جان، من برم .... اینها دارن
آتیش جهنم رو خاموش میکنن که جاش کولر گازی نصب کنن...
یک عده شون بازار سیاه مواد سوختی بخصوص بنزین براه
انداختن.
چند تا
پزشک ایرونی در جهنم بیمارستان سوانح سوختگی باز کردن و براش تبلیغ میکنن
و این شدیدا ممنوعه.
چندتاشون دفتر ویزای مهاجرت به بهشت باز کردن و ارواح مردمو خر میکنن. بلیط جعلی
یکطرفه بهشت هم میفروشن.
یک سری
شون وکیل شدن و تبلیغ میکنن که میتونن پیش نکیر و منکر برای جهنمی ها
تقاضای تجدید نظر بدن.
چند تاشون که روی زمین مهندس بودن میگن پل صراط ایراد فنی داشته که اونا
افتادن تو جهنم. دارن امضا جمع
میکنن که پل باید پهن تر بشه.
چند هزار تاشون هم هر روز زنگ
میزنن به 118 جهنم و تلفن و آدرس سفارتهای کانادا و آمریکا رو میپرسن چون
میخوان مهاجرت کنن.
هرروز هزاران ایرونی زنگ میزنن
به اطلاعات تلفن آتش نشانی جهنم رو میخوان
الان مراجع داشتم میگفت ما کاغذ
نسوز میخواهیم که روزنامه اپوزیسیون بیرون بدیم.
ببخش! من برم،
بعدا صحبت
میکنیم... چند تا ایرونی دارن کوپون جعلی کولر گازی و یخچال میفروشن...
برم یه چماقی بچرخونم

سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
###لیلا… لیلا… لیلا###

یه نفر برای بازدید میره به یه بیمارستان روانی


اول مردی رو میبینه که یه گوشه ای نشسته، غم از چهرش میباره، به دیوار تکیه داده و هر چند دقیقه آروم سرشو به دیوار میزنه و با هر ضربه ای، زیر لب میگه:لیلا… لیلا… لیلا




مرد بازدید کننده میپرسه: این آدم چشه؟

میگن: یه دختری رو میخواسته به اسم"لیلا"که بهش ندادن، اینم به این روز افتاده
مرد و همراهاش به طبقه بالا میرن، مردی رو میبینه که توی یه جایی شبیه به قفس به غل و زنجیر بستنش و در حالیکه سعی
میکنه زنجیرها رو پاره کنه، با خشم و غضب فریاد میزنه:لیلا… لیلا… لیلا



بازدید کننده با تعجب میپرسه: این یکی دیگهچشه؟میگن: اون دختری رو که به اون یکی ندادن، دادن به این!!!!!!
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
بوسه ...........


بوسه مرد علامت عشق و بوسه زن علامت تسلیم اوست
(بال زاگ)

مصارف بوسه :

مردی به همسرش این گونه نوشت:
عزیزم این ماه حقوقم را نمی توانم برایت بفرستم به جایش 100 بوسه برایت فرستادم.
عشق تو


همسرش بعد از چند روز اینجوری جواب داد:
عزیزم از اینکه 100 بوس برام فرستادی نهایت تشکر را می کنم

ریز هزینه ها:
1.با شیر فروش به 2 بوس به توافق رسیدیم.
2.معلم مدرسه بچه ها با 7 بوس به توافق رسیدیم.
3..صاحب خانه هر روز می اید و 2-3 بوس از من می گیرد.
4.سایر موارد 40 بوس.
نگران من نباش...هنوز 35 بوس دیگر برایم باقی مانده که امیدوارم بتونم تا اخر این ماه با اون سر کنم!!!!!!!!
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
حکایت جهان سوم و نسلی که ما هستیم جالبه...

بعضی سوختن ها جوری هستند که تو امروز میسوزی، اما فردا دردش را حس میکنی...
داستان کیفیت زندگی و" رشد" آدمها در جاهایی که "جهان سوم " نامیده میشوند ، مثل همین جور سوزش هاست ....
از هردوره که میگذری، میسوزی و در دوره بعد دردش را میفهمی ...



شادی ها و دغدغه های کودکی ما :
در همان گوشه دنیا که "جهان سوم "نامیده میشود، شادی های کودکی ما درجه سه است ، ولی دغدغه های ما جدی و درجه یک...
شادی کودکیمان این است که کلکسیون " پوست آدامس" جمع کنیم...
یا بگردیم و چرخ دوچرخه ای پیدا کنیم و با چوبی آن را برانیم...
توپ پلاستیکی دو پوسته ای داشته باشیم و با آجر، دروازه درست کنیم و درکوچه های خاکی فوتبال بازی کنیم....
اما دغدغه هایمان ترسناک تر بود...
اینکه نکند موشکی یا بمبی، فردا صبح را از تقویم زندگی ات خط بزند ...
اینکه نکند "دفاعی مقدس"، منجر به مرگ نامقدس تو بشود یا تو را یتیم کند....
از دیفتری میترسیدیم...
از وبا......
از جنون گاوی ...
مدرسه، دغدغه ما بود...
خودکار بین انگشتان دستمان که تلافی حرفهای دیروز صاحبخانه به معلممان بود.....
تکلیفهای حجیم عید ...
یا کتابهایی که پنجاه سال بود بابا در آنها آب و انارمیداد....
شادی ها و دغدغه های نوجوانی ما :
دوره ای که ذاتا بحرانی بود و بحران " جهان سوم" بودن هم به آن اضافه شده ...
در آین دوره، شادیهایمان جنس " ممنوعی" دارند...
اینکه موقتی عاشق شوی...
دوست داشتن را امتحان کنی....
اینکه لبت را با لبی آشنا کنی.....
اما همه این شادی ها را در ذهنمان برگذار میکردیم...
در خیالمان عاشق میشویم...همخوابه میشویم...میبوسیم....
کلا زندگی یک نفره ای داریم با فکری دو نفره ....
این میشد که یاد بگیریم "جهان سومی" شادی کنیم..
به جای اینکه دست در دست دخترک بگذاریم،....
با او قدم نزنیم و فقط دنبالش کنیم...
یا اینکه نگوییم "دوستت دارم" و بگوییم "امروز خانه خالی دارم"
در عوض دغدغه هایمان بازهم جدی هستند...
اینکه از امروز که 15 سال داری، باید مثل یک مرتاض روی کتابهای میخی مدرسه ات دراز بکشی و تا بیست و چهار سالگی همانجا بمانی.....
بترسی از این که قرار است چند صفحه پر از سوالات "چهار گزینه ای " ، آینده تو ، شغل تو ، همسر تو و لقب تو را تعیین کند...
تو فقط سه ساعت برای همه اینها فرصت داری...
شادی ها و دغدغه های جوانی ما:
شادی ها کمرنگ تر میشود و دغدغه ها پررنگ تر...
شاید هم این باشد که شادی هایت هم، شکل دغدغه به خودشان میگیرند..
مثلا شادی تو این است که روزی خانه و ماشین میخری ...
اما رسیدن به این شادی ها برایت دغدغه میشود....
رسیدن به آنها برای تو هدف میشود...
هدفی که حتما باید "جهان سومی" باشی که آنرا داشته باشی ...
و هیج جای دیگربرای کسی هدف نیستند....
بعضی از شادی هایت غیر انسانی میشود...
با پول شهوتت را میخری...
با گردی سفید مست میشوی نه با شراب...
با دود دغدغه هایت را کمرنگتر میکنی و غبار آلود...
اگر جهان سومی باشی، استاندارد و مقیاس های تمام اجزای زندگی تو ، جهان سومی میشود....
اینکه در سال چند بار لبخند میزنی....
در روز چند بار گریه میکنی...
راهی که تو را به بهشت و جهنم میرساند...
و حتی جنس خدای تو هم جهان سومیست .....
دراین دنیای عجیب، دیدن دست برهنه یک زن هم میتواند براحتی تو را خطاکار کند وقلبت را به تپش وادارد....
در این دنیا "سلام " به غریبه و بی دلیل، نشانه دیوانگیست...
لبخند بی جای زن هم دلیل فاحشگی اوست ...
در این جهان سوم ، کسی را نداری که به تو بگوید چقدر مسواک و خمیردندان، واکسن، بوسیدن، خندیدن، رقصیدن خوب هستند...
اینکه آینده خوب را خودت باید رقم بزنی و کسی قرار نیست برای این کار به تو کمک بکند.....
اینکه همیشه جهان اول ، طاعون جهان سوم نیست ...


گاهی فکر میکنی که به سرزمین جهان اولی ها مهاجرت کنی تا از جهان سومی بود ن رها شوی...
اما میفهمی که با مهاجرتت شادی ها، دغدغه ها، جهانبینی، خدا و معیارهایت هم با تو سفر میکنند.....
گاهی میمانی که این جهان سوم است که کیفیت تو را تعیین میکند یا اینکه "تو "جهان سوم را درست میکنی


سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
شغل اول افراد مشهور دنیا چی بوده ؟؟!!

آدولف هیتلر............ ........دیکتاتور آلمان............ ......... ...نقاش پوستر

آلبرت انیشتن............ .........فیزیکدان............ ......... ........منشی اداره ثبت

الویس پریسلی............ .........خواننده............ ......... .........راننده کامیون

امیرکبیر............ .....صدراعظم ناصرالدین شاه............ ......آشپز

او هنری............ ......... ..نویسنده............ ......... ......... .....گاوچران

جرالدفورد ............ ....رئیس جمهور آمریکا............ ......... .مانکن لباس مردانه

جوزپه گاریبالدی............ ...انقلابی ایتالیایی............ ......... ...ملوان

جیمی کارتر............ ....رئیس جمهور آمریکا............ ......... .بادام کار

رونالد ریگان............ ....رئیس جمهور آمریکا............ ........هنرپیشه سینما

شون کانری............ ... هنرپیشه سینما............ ......... ......... .بنا و راننده کامیون

کلارک گیبل............ ...هنرپیشه سینما............ ......... .........چوب بر

ویلیام فالکنر............ ....نویسنده............ ......... ......... .......نقاش ساختمان

گاندی............ .........رهبر فقید هند............ ......... ......... .وکیل دادگستری

جرج واشنگتن............ .اولین رئیس جمهور آمریکا............ .....کشاورز

نادرشاه افشار............ ..موسس سلسله افشاریه............ ........پوستین دوز

یعقوب لیث............ ..سرسلسله صفاریان............ ......... .........رویگر

امیر اسماعیل سامانی..........سرسلسله امرای سامانی............ .......ساربان

آلپتکین............ .....سرسلسله غزنویان............ ......... ......غلام زر خرید

فرخی سیستانی............ .شاعر مشهور ایران............ ......... ....کارگر کشاورز

حضرت محمد(ص).......... .....پیامبر بزرگ اسلام............ .....شبانی/ تجارت

حضرت عیسی (ع).......... ..پیامبر بزرگ مسیحیت............ .....نجار

حضرت موسی (ع)........... .پیامبر بزرگوار یهود............ ........چوپان

پاندیت نهرو............ ...نخست وزیر هند............ ......... ........وکیل دادگستری

موسولینی............ ......دیکتاتور ایتالیا............ ......... ........روزنامه نویس

ساموئل مورس............ ..مخترع آمریکایی............ ......... .....نقاش

جک لندن............ ........نویسنده آمریکایی............ ......... ...کارگر کشتی

آلبر کامو............ ......نویسنده فرانسوی............ ......... .........معلم

ریچارد نیکسون............ ...رئیس جمهور آمریکا............ ........وکیل دادگستری

آبراهام لینکلن............ ..رئیس جمهور آمریکا............ ......... .....هیزم شکن

گی دو موپاسان............ ..نویسنده آلمانی............ ......... ........کارمند دریا داری

چارلز دیکنز............ ..نویسنده انگلیسی............ ......... ......... .....منشی

آناتول فرانس............ ...نویسنده فرانسوی............ ......... ........کتابفروش

مولیر............ ......نویسنده بزرگ فرانسوی............ ......... .....هنرپیشه

هربرت جرج ولز ............ ..نویسنده بزرگ انگلیسی............ .....شاگرد بزاز

ارنست همینگوی............ .نویسنده بزرگ آمریکایی............ .........خبرنگار

ویلیام شکسپیر............ ...نویسنده بزرگ انگلیسی............ ......... ...هنرپیشه سیار

حسن اعرابی............ ...مرد بزرگ گمنام............ ......... ........ایمیل باز

فیدل کاسترو............ ....رئیس جمهور کوبا.....,…............ ......دانشجوی حقوق

کاردینال ریشیلو............ ..صدر اعظم معروف فرانسه............ .....کشیش

ناپلئون بناپارت............ .....امپراطور فرانسه............ ......... .......افسر توپخانه

کریم خان زند............ .....موسس سلسله زندیه............ ......... ......تیر انداز سپاه نادر شاه

ژاندارک............ ..شخصیت نیمه مذهبی و قهرمان فرانسوی............ ......چوپان

هانری فورد............ .........کارخانه دار آمریکایی............ ......... ....ساعت ساز

توماس ادیسون............ ......... ..مخترع بزرگ آمریکایی............ .........تلگرافچی

آلفرد نوبل............ ......... . بنیانگذار جایزه نوبل............ ......... ..... کارگر کارخانه

والت دیزنی............ .....مخترع سینمای انیمشن............ ......... ......پادوی مغازه

میکلانژ............ ....نقاش مجسمه ساز ایتالیایی............ ......... ......... .سنگ تراش
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
بشتابید بهشت زهرا پیش فروش می شود

مدیر امور فرهنگی بهشت زهرا گفته قبور در جاهای مختلف بهشت زهرا به قیمت مناسب از 2تا 10 میلیون پیش فروش می شود


راسخون:اسماعیل دانش پژوه اعلام کرده که قبور یک طبقه برای اموات مجانی است فقط 120هزار تومان برای خدمات گرفته میشود.مثل غسل،کفن،حمل ودفن.اگر اموات از قبر یک طبقه استفاده کنند خود به خود 50 درصد تخفیف میگیرند.پس تا نمرده اید تقاضای قبر یک طبقه بکنید فرصت خوبی است.
این مقام مسئول اضافه کرده قبرهای دو طبقه یا آپارتمانی ، یک طبقه ان مجانی وطبقه دوم هم فقط 300 هزار تومان بابت فروش وخدمات گرفته میشود.نوزادان هم رایگان است.
به گفته این مدیر اگر کسی نتوانست این اندک هزینه را هم بپردازد کافی است به مسئولان بهشت زهرا اشاره کند.آن وقت همه ئ کارها در یک چشم به هم زدن به صورت رایگان انجام میشود.میبینید دیگر خیالتان راحت باشد همه چیز با خیر خوشی تمام میشود.االبته این امکانات مختص تهرانی هاست. در حال حاضر 30 درصد کسانی که ترک دنیا مینمایند به شهرستانشان برگرداننده میشوند مگر خیال باز گشت به سرشان نزند والبته تهران هم خلوت بشود.
دادن اینهمه خدمات احتمالا به خاطر این است که دوستان راحت بمیرند ودیگر غصه نخورند.البته ممکن است در پشت پرده راه حل کاهش جمعیت هم باشد.
مسئولان بهشت زهرا تاکید کرده اند اگر میت داشته باشند
پیش فروش همان 180 هزار تومان است، یعنی اگر یک میت دست به نقد دارید فرصت را غنیمت بشمرید وبدوید برای پیش فروش. دو طبقه هم بخرید تا به صرفه باشد.در ضمن هزینه نصف می شود کلاس هم دارد.
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
سرمقاله مردمسالاری/ صدا و سیما و فارسی وان


حمیدرضا شکوهی: اظهارات اخیر رئیس سازمان صدا و سیما در مورد ارسال پارازیت روی شبکه های ماهواره ای را وقتی در کنار اعتراض جدید کارگردان فیلم تازه اکران شده دختران به عزت الله ضرغامی در مورد عدم پخش تبلیغات این فیلم در صداوسیما قرار دهیم به نتایجی می رسیم که مرور آن خالی از لطف نیست.

رئیس سازمان صدا و سیما که خود در کنگره جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی شرکت و در آن سخنرانی کرده بود و گزارش کامل مراسم آن نیز در شبکه خبر پخش شد گفته بود که: این روزها درباره فارسی وان اطلاع رسانی می شود. این شبکه تعدادی از سریال ها را دوبله می کند... و آنقدر حوزه سرگرمی را گسترش می دهد که در خانواده ها روابط نامشروع بین محارم نیز به راحتی نمایش داده می شود.

همچنین نظرسنجی ها هم نشان می دهد درصد بسیار بالایی از بینندگان فارسی وان اذعان دارند که فیلم های این شبکه فسادآمیز است. حال که چرا مردم، این شبکه را تماشا می کنند، مساله دیگری است.
جالب اینجاست که رئیس سازمان صدا وسیما از کنار موضوع اصلی به راحتی عبور می کند و اینکه چرا مردم این شبکه را تماشا می کنند، مساله دیگری می داند در حالی که عامل اصلی رویکرد نادرست برخی مردم به این شبکه ماهواره ای را باید تا حد زیادی در عملکرد صدا و سیما یعنی مجموعه تحت مدیریت آقای ضرغامی جست وجو کرد.
قطعا آن دسته از افرادی که فارسی وان را تماشا می کنند، خلا مهمی در برنامه های تلویزیونی سیمای جمهوری اسلا می ایران دیده اند که به سمت فارسی وان گرایش پیدا کرده اند و این موضوعی است که صدا و سیما نمی تواند پاسخگوی آن نباشند. در این میان، قاسم جعفری کارگردان فیلم دختران درنامه ای به رئیس سازمان صدا وسیما، نسبت به عدم پخش تبلیغات این فیلم سینمایی در رسانه ملی اعتراض کرد و نوشت: جایی خواندم که فقط 45شبکه فارسی زبان در فضای مجازی علیه کشورمان فعالند و رسانه ملی ما به ریاست جنابعالی قرار بوده و هست به جنگ شبکه هایی که چون قارچ از هر نقطه ای می رویند برود.

شنیده ام فارسی وان با دوبله سریال هایی پر بیننده، متاسفانه گوی سبقت را از ما ربوده و کم کم مردم، خصوصا جوانان و نوجوانان در اوج ساعات پربیننده تلویزیون، به جای رسانه ملی، فارسی وان را تماشا می کنند.... اما گویا این موضوع که چرا مردم این شبکه را تماشا می کنند، از دیدگاه رئیس سازمان صدا وسیما مساله دیگری است; نیازی به تفصیل نیست چرا که ماجرا به خودی خود روشن است.

ای کاش رسانه ملی، بیش از آن که در اندیشه مسائل حاشیه ای باشد به مسایل اصلی و محوری تری می پرداخت، آنگاه قطعا این همه طرفدار جذب شبکه های ماهواره ای معلوم الحال نمی شدند; شبکه هایی که فرهنگ اصیل ایرانی و ملی و دیانت اسلا می و خانواده های ما را نشانه رفته اند.





parlemannews
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
تفاوت من و رئیسم........

وقتی من یک کاری را دیر تمام می‌کنم، من کند هستم.
وقتی رئیسم کار را طول دهد، او دقیق و کامل است.
-
وقتی من کاری را انجام ندهم، من تنبل هستم.
وقتی رئیسم کاری را انجام ندهد، او مشغول است.
-
وقتی کاری را بدون اینکه از من خواسته شود انجام دهم، من قصد دارم خودم را زرنگ
جلوه دهم.
وقتی رئیسم این کار را کند، او ابتکار عمل به خرج داده است.
-
وقتی من سعی در جلب رضایت رئیسم داشته باشم، من چاپلوسم.
وقتی رئیسم، رئیسش را راضی نگاه دارد، او همکاری می‌کند.
-
وقتی من اشتباهی کنم، من نادان هستم.
وقتی رئیسم اشتباه کند، او مانند دیگران یک انسان است.
-
وقتی من در محل کارم نباشم، من در گشت‌زدن هستم.
وقتی رئیسم در دفترش نباشد، او مشغول انجام امور سازمان است.
-
وقتی یک روز مرخصی استعلاجی داشته باشم، من همیشه مریض هستم.
وقتی رئیسم در مرخصی استعلاجی باشد، او حتماً خیلی بیمار است.
-
وقتی من مرخصی بخواهم، باید یک جلسه دلیل و توجیه بیاورم.
وقتی رئیسم به مرخصی برود، باید می‌رفت چون خیلی کار کرده است.
-
وقتی من کار خوبی انجام می‌دهم، رئیسم هرگز به خاطر نمی‌آورد.
وقتی من کار اشتباهی انجام دهم، رئیسم هرگز فراموش نمی‌کند.
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
کسی که انسانش آرزوست

از دیو و دد ملول بود و با چراغ گرد شهر می گشت.در جست و جوی انسان بود
گفتند:"نگرد که ما گشتیم و آنچه می جویی یافت نمیشود
گفت:"میگردم،زیراگشتن از یافتن زیباتر است
و گفت:"قحطی است.نه قحطی آب و نان،که قحطی انسان

بر آشفتند و به کینه برخاستند و هزار تیر ملامت روانه اش کردند؛که مارا مگر نمی بینی که منکر انسانی؟؟ چشم باز کن تا انکارت از میانه برخیزد
خنده زنان گفت:"پیشتر که چشم هایم بسته بود،هیاهو می شنیدم،گمانم این بود که صدای انسان است. چشم که باز کردم،همه چیز دیدم جز انسان

خنجر کشیدند و کمر به قتلش بستند و گفتند:"حال که ما نه انسانیم،تو بگو این انسان کیست که ما نمی شناسیمش
گفت:"آن که دریا دریا می نوشد و هنوز تشنه است.آن که کوه را بر دوشش میگذارند وخم بر ابرو نمی آورد.آنکه نه او از غم بلکه غم از او می گریزد.آنکه در رزمگاه دنیا جز با خود نمی جنگد و از هر طرف که میرود جز او را نمی بیند.آنکه با قلبی شرحه شرحه تا بهشت می رقصد،آنکه خونش عشق است و قولش عشق

آنکه سرمایه اش حیرت است و ثروتش بی نیازی.آن که سرش را میدهد،آزادگی اش را اما نه
آنکه در زمین نمی جنگد،در آسمان نیز.آن که مرگش زندگی است
آن که خدا را

او هنوز می گفت که چراغش را شکستند و با هزار دشنه،پهلویش را دریدند

فردا اما باز کسی خواهد آمد
کسی که از دیو و دد ملول است
و انسانش آرزوست
عرفان نظر آهاری
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
اگر من هنوز ازدواج نکرده ام…



تقصیر ساعت کاری ام است که صبح خروسخوان می روم و صلات ظهر می آیم و شانس دیده شدن را از دست می دهم!

تقصیر خواهرم است که از شوهرش طلاق گرفت و باعث شد نظر همه نسبت به ما عوض شود!

تقصیر بابا است که آن قدر پول ندارد که چشم ملت در بیاید!

تقصیر مامان است، مگر نمی گویند مادر را ببین دختر را بگیر!

تقصیر پسرعموست که نفهمید عقد دخترعمو و پسرعمو را در آسمان ها بسته اند!

تقصیر استادمان است که جلوی همه به من ابراز علاقه کرد و باعث شد دیگر کسی جرات نکند از من خواستگاری کند!

تقصیر مادر شوهر عمه است، می دانم که بختم را او بسته!

تقصیر پسر همسایه دست راستی است که به خودش اجازه داد از من خواستگاری کند!

تقصیر پسر همسایه دست چپی است که به خودش اجازه نداد ازمن خواستگاری کند!

تقصیر تلویزیون است که توی همه سریال هایش همه جوان ها ازدواج می کنند و اصلا به مشکلات ما جوان های ازدواج نکرده نمی پردازد!

تقصیر مطبوعات است که توی مطالبشان همه جوان ها از هم طلاق می گیرند و مردم را نسبت به ازدواج بدبین می کنند!

تقصیر دولت است که فکری برای حل بحران ازدواج جوان ها نمی کند!

تقصیر مجلس است که به جای سربازی اجباری، پسرها را مجبور به ازدواج اجباری نمی کند!

تقصیر مردم است که انقلاب کردند و باعث شدند مدارس مختلط جمع بشود!

تقصیر رییس جمهور است که نمی آید مرا بگیرد برای پسرش!

تقصیر عراق است که کلی از پسرهای آماده ازدواج ما را به کشتن داد!

تقصیر هلند است که همجنس بازی را رواج داد تا مردها دیگر نیازی به زن گرفتن نداشته باشند!

تقصیر انگلیس است، این که اصلا گفتن ندارد. همه می دانند که همیشه و همه جا کار، کار انگلیس است!

تقصیر سازمان ملل است که روی سردرش نوشته شده "بنی آدم اعضای یکدیگرند" اما مشخص نکرده که من جیگر کی هستم!

تقصیر کره زمین است که جوری نچرخید که من و نیمه گمشده ام به هم برسیم!

تقصیر قمر است که روز به دنیا آمدن من در عقرب بوده!

سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
سقف آخرین دستمزد 27 بازیگر سینمای ایران لو رفت: مدیری و هدیه تهرانی گرانقیمت‌ترین!!

سقف آخرین دستمزد 27 بازیگر سینما در برنامه تلویزیونی صبح‌عالی بخیر اعلام شد.در برنامه صبح امروز چهارسو که با موضوع عدالت در دستمزد بازیگران سینما با حال و هوای یک 90 سینمایی روی آنتن شبکه یک سیما رفت، رضا استادی روزنامه‌نگار و منتقد سینما با عنوان کارشناس برنامه به پرسش‌های پدرام کریمی مجری برنامه چهارسو پاسخ داد.

این منتقد گفت: اگر قرار است دستمزدها در سینمای ایران به رویه جهانی خود نزدیک شود، این اتفاق نباید فقط در عرصه بازیگری رخ دهد چرا که اینگونه سینمای ما به پیکره‌ای بدل می‌شود که دست و پا و سرش نحیف است و تنها شکم بزرگی دارد.

استادی در این برنامه بالاترین و آخرین سقف پیشنهادی دستمزد برخی از بازیگران سینمای ایران را که از طریق گفت‌وگو با چند مدیر تولید و تهیه کننده به دست آورده بود بدین شرح اعلام کرد:

حمید فرخ‌نژاد 18 تا 30 میلیون تومان، پرویز پرستویی 40 تا 50 میلیون تومان، فاطمه معتمد آریا 30 میلیون تومان، ترانه علیدوستی 30 میلیون تومان، الناز شاکر دوست 35 تا 40 میلیون تومان، نیکی کریمی 45 میلیون تومان، جواد رضویان 60 میلیون تومان، لیلا حاتمی 45 میلیون تومان، باران کوثری 30 میلیون تومان، رضا عطاران 70 میلیون تومان، رضا کیانیان 30 میلیون تومان، امین حیایی 40 تا 60 میلیون تومان، مهران مدیری 100 میلیون تومان، امیر جعفری 30 میلیون تومان، کامبیز دیرباز 25 تا 30 میلیون تومان، مهناز افشار 40 میلیون تومان، شهاب حسینی 60 تا 70 میلیون تومان، عزت‌الله انتظامی 40 میلیون تومان، مجید صالحی 15 تا 20 میلیون تومان، حامد کمیلی 30 میلیون تومان، حامد بهداد 35 میلیون تومان، علی نصیریان 25 میلیون تومان، رضا شفیعی جم 40 میلیون تومان، اکبر عبدی 40 تا 50 میلیون تومان، محمدرضا فروتن 40 تا 60 میلیون تومان و بهرام رادان 50 میلیون تومان و هدیه تهرانی 100 میلیون تومان.

در بخش‌هایی از این برنامه زنده تلویزیونی بازیگرانی چون رضا رویگری، شهاب حسینی، نیلوفر خوش خلق، عباس امیری و ... به بیان دیدگاه‌های خود درباره افزایش دستمزدهای بازیگری و ناعدالتی موجود در آن پرداختند.

همچنین حسین فرحبخش تهیه کننده فیلم‌های پرمخاطب سینمایی با اشاره به اینکه برخی از بازیگران سینمای ایران بی‌انصاف هستند، چند پاره شدن تهیه کنندگان سینما در سال‌های اخیر را یکی از عوامل افزایش بی‌حساب و کتاب و دستمزد برخی از بازیگران دانست و گفت: سابق بر این نوعی وحدت رویه در دستمزدهای بازیگران از سوی اتحادیه تهیه‌کنندگان وجود داشت که چند پاره شدن تهیه‌کنندگان و تشکیل انجمن‌های مختلف تهیه و تولید فیلم، این وحدت را از بین برد.
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
برای راضی کردن افراد در کدام گوش صحبت کنیم؟!

دانشمندان اعلام کردند برای اینکه بتوانید فردی را راضی به انجام کاری کنید، درخواست خود را در گوش راست وی بگویید.
تحقیقات جدید نشان می‌دهد افراد بیشتر ترجیح می‌دهند از طریق گوش راستشان مورد خطاب قرار گیرند زیرا در این صورت پردازش اطلاعات و اجرای درخواست در آنها بهبود یافته و سرعت می‌گیرد.
دانشمندان معتقدند این پدیده که با عنوان "برتری گوش راست" شناخته می شود به این دلیل شکل می‌گیرد که اطلاعات دریافت شده از گوش راست در نیمکره چپ مغز که نسبت به نیمکره راست از قدرت پردازش منطقی بالاتر برخوردار بوده و در رمزگشایی اطلاعات کلامی قدرتمندتر است، پردازش می‌شوند.
محققان به منظور دستیابی به این نتایج رفتارهای شنیداری افراد در شرایط طبیعی مورد بررسی قرار داده و چگونگی پاسخ آنها را تحت نظر گرفتند. طی این مطالعات که توسط دانشمندان دانشگاه کیه تی در ایتالیای مرکزی انجام گرفته است رفتارهای شنیداری صدها نفر در سه رستوران مورد بررسی قرار گرفتند.
دانشمندان از روی عمد از 176 نفر از حاضرین این اماکن درخواست سیگار کردند که این درخواستها از طریق گوش چپ و راست به این افراد انتقال یافت. نتایج نشان داد که میزان پذیرفته شدن درخواست توسط افرادی که در گوش راست آنها درخواست عنوان شده است نسبت به کسانی که از گوش چپ آنها برای درخواست کرده استفاده شده، بسیار بیشتر است.
بر اساس گزارش تلگراف، نتایج این مطالعات می تواند "برتری گوش راست" را در ارتباطات کلامی تایید کرده و میزان موفقیت در پذیرفته شدن درخواست را در این ارتباطات با استفاده از گوش راست مخاطب افزایش دهد.
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792