2733
2734
من متولد ۷۰ ام میشه بگم چ رمان قدیمی خوودم حس مبهم عشق  منم تو ۹۸تیا عضو بودم رمانا اولش قشنگ ...

اره نویسنده های نوظهور همش ابکی تخیلی مخصوصا همخونه ای خیلی مینوشتن آخراش 

بعد از کلی کنکاش فهمیدم : توی زندگی با احمق بحث نکنم.


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

جز اینا خب خیلی اثار معروف دیگه دنیا رو هم خوندم که بین آثار عامه پسند و عیر عامه پسنده مثه بردباد رفته، بلندی های بادگیر، دزیره، جین ایر، ربکا و... که تقریبا می‌شه گفت جز اثار کلاسیکن. تو رمانتیسیم هم هانس کریستین اندرسن رو خیلی دوست داشتم. قبل سن نوجوونی می‌خوندم. هنوزم دوسش دارم

هر کی دمی گوجه دوست نداره با من حرف نزنه اصن.
2731
اولین رمان بامداد خمار بود .شب سراب .پریچهر .یاسمین. همخونه  .رمانهای بازار .عشق یوسف .دلواپس ت ...

تک به تک اینارو خوندم ❤

بعد از کلی کنکاش فهمیدم : توی زندگی با احمق بحث نکنم.
نوجوونی زمان ما فهیمه رحیمی، نسرین ثامنی اینا می‌خوندن. بعدها م مودب‌پور، سیدنی شلدون، دانیل استیل.. ...

قشنگه عقاید یک دلقک

زندگی اون موقع آلمانیها از الان ما بهتر بود

چقدر کتاب خون بودند عاشق موسیقی و نقاشی

جالب بود

2740
من دالان بهشت .بازی سرنوشت.بامدادخمار رو خوندم

چاااااای دالان بهشتو سال ۸۴ فکر کنم خوندم تا سالها میخوندمش همیشه 

بعد از کلی کنکاش فهمیدم : توی زندگی با احمق بحث نکنم.
زندگی شیرینم خوندم 

جدی؟

مطمئنی همونه؟ همون که با علی ازدواج کرد

افرادی هستند که مدام به حرف زدن ادامه می دهند بدون آنکه بدانند درباره چه و چرا صحبت می کنند، آنها به حرف زدن ادامه می دهند چون نمی توانند متوقف شوند، اگر از چرندیاتی که از ذهنتان می گذرد اندکی آگاه شوید و بدانید که واقعا چیزی برای گفتن وجود ندارد در سخن گفتن تردید می کنید، درباره سکوت نگران نباشید، به این دلیل نگران سکوت هستید که همه‌ی جامعه در حال حرف زدن هستند و شما هراس دارید، اما اگر درک کنید که سکوت واقعا چیست، چیزی پر ارزش برای گفتن خواهید داشت، اگر در سکوت خود عمیق شوید، کلامتان دیگر کلماتی تو خالی نخواهد بود، بلکه شکوه درونی تان را بیان می کند.@naghmegi
جدی؟ مطمئنی همونه؟ همون که با علی ازدواج کرد

نه انگار اون نیست 

اون فکر کنم سرنوشت شیرین بود . تو یه خانواده ای زندگی میکرد و یا همه فرث داشت تا اینکه فهمید دختر اون خانواده نیست. و وسر اون خامچلده که از بچگی عاشقش یود باهاش ازدواج کرد . خیلی قدیمیه و‌خیلی قشنگ و غم انگیز

بعد از کلی کنکاش فهمیدم : توی زندگی با احمق بحث نکنم.
نه انگار اون نیست  اون فکر کنم سرنوشت شیرین بود . تو یه خانواده ای زندگی میکرد و یا همه فرث دا ...

آره زیباتر از بقیه خواهر برادراش بود

یه برادر بزرگ به نام علی داشت که علی هم نسبتا چهرش خوب بود و فقط همسر قبلی پدرش بود که مادر علی فوت شده بود.

شیرین با عرب ها ازدواج کرد و بدبخت شد بعد علی به دادش رسید و باهاش ازدواج کرد

خودشه😍

افرادی هستند که مدام به حرف زدن ادامه می دهند بدون آنکه بدانند درباره چه و چرا صحبت می کنند، آنها به حرف زدن ادامه می دهند چون نمی توانند متوقف شوند، اگر از چرندیاتی که از ذهنتان می گذرد اندکی آگاه شوید و بدانید که واقعا چیزی برای گفتن وجود ندارد در سخن گفتن تردید می کنید، درباره سکوت نگران نباشید، به این دلیل نگران سکوت هستید که همه‌ی جامعه در حال حرف زدن هستند و شما هراس دارید، اما اگر درک کنید که سکوت واقعا چیست، چیزی پر ارزش برای گفتن خواهید داشت، اگر در سکوت خود عمیق شوید، کلامتان دیگر کلماتی تو خالی نخواهد بود، بلکه شکوه درونی تان را بیان می کند.@naghmegi
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   niهانیتاha  |  17 ساعت پیش
توسط   mahsa_ch_82  |  18 ساعت پیش
توسط   یکتا۸۳  |  1 ساعت پیش