تا الان بالای ۲ هزارتا رمان خوندم . ایرانی و خارجی
ولی پنجره و گندم و بلندی های بادگیر خیلی تو ذهنم موند
و خیلیای دیگه مثل بامداد خمار
بعدها سالای ۸۶ تا ۹۲ از سایت نود و هشتیا دانلود میکردم که بین همشون می گل که پوتا جلو بود از بین کتابای جدید خیلی بهم چسبید.
یه کتاب تخیلی که همیشه بهش فکر میکنم کتاب شروع از پایان هست که عالی هست این کتاب!
شما هم از رمانای خاطره انگیز که تو ذهنتون مونده بگید