عزیزم...من خیلی دخترمغروری بودم خدایی محل به پسرا نمیذاشتم ..ایشونم خودشو کششت به معنای واقعی همه عالم خبردار شدن (همکلاسیهام ..)یکماه فقط پیام میدادتاجوابشو دادم...
بعد از طریقهای مختلفم امتحانم کرده بود پیروز اومده بودم بیرون...
بعد اون موقع برنامه بیتالک بود...آیدی منو داده بود یه دوستِ صمیمیش (امانگفته بودمن کیما...آیدیم هم اسم وپروفایل پسرونه بودتاکسی مزاحمم نشه.هیچ نشونی هم ازخودم نذاشتهدبودم)
گفته بود این یه دختره..برو بهش پیام بده ببینم جوابتو میده..
بعداون آشغال الکی رفته بود گفته پیام دادم جوابمو داده باهوم حرف زده(خداخودش شاهده که من هیچی این پسرارو حساب نمیکردم ک بخوام یه ثانیه وقت بذارم جواب بدم حتی زورم گرفته بود شدیدا)
رفتم گفتم الا بلا باید اسکرین شات بده ازپیامای من اگه راست میگه هزارتا راه جلوش گذاشتم پسره از زیر همش در رفت ...ومعلوم شد بخاطر اینکه میخواسته کم نیاره کلاس بذاره گفته اره من مخشو زدم..
که خداخواست همون دوستِ مثلا صمیمیش یه خنجرهایی ازپشت بهش زد تا فهمید چه جانوری بوده ...کلی هم ازم حلالیت خواست..
البته تاحدمرگ شکاک بود و همین شکاک بودنش کاردستش داد..ارامشش واسه یه ساعت بود بعدهمه چیز یادش میرفت و بازعصبی میشد وحشتناک بددل بود