2777
2789

خیلی از بچه ها اینطورن فقط توخواب شیرمیخورن تایه مدت

خدایاخودت حافظ نی نیم باش میدونی که چقدر تااینجاسختی کشیدم  پسرنازم برای لمس دستات لحظه شماری میکنم😍انشالله همه منتظرا بزودی دلشون شادشه🌹

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

پسر منم همینجوری بود اینقدر تو خونه می چرخوندمش که خوابش ببره یکم شیر بخوره دو ماه همینطوری الان چنوقته خوب شده خدارو شکر 

خداجونم یه چیزی ازت می خوام نه نگی ها ،میشه من دیر بمیرم ؟! اخه نمی خوام بچه ام هم مثل خودم بی مادر بزرگ بشه ،تو که بی مادری نکشیدی ببینی چه دردیه 😔😔

پسر منم از سه ماه کم شیر میخورد تا 5ماه فقط تو خواب میخورد اونم درحد 5دقیقه ازبس دقیقه میشمردم دیگه داشتم دیونه میشدم خدا خدا میکردم یه دقیقه بیشتر بخوره بعد غذایی شد خوب شد

هی تو اره با تو ام با خود ،خودت  امیدوارم هر چه از خدا بخوای سر راهت بزاره  هرچه ارزوی خوبه مال تو

عزیزم همه بچه ها توی سه ماهگی اینطوری میشن یه دو هفته علتشو نمیدونم

مپسر منم همینطوری شد 

فرزندم،ازملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم.امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد. روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی    خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز. روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزهادارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد
یعنی چیزیشون نمیشه؟

ن ولی سعی کن مرتب بزار دهنش شیرت خشک نشه.حتی اگه یه دقیقه بخوره بازم خوبه .من جوری شد که نیم ساعت به نیم ساعت میدادمش .....اونم فقط یک مک میزند 

هی تو اره با تو ام با خود ،خودت  امیدوارم هر چه از خدا بخوای سر راهت بزاره  هرچه ارزوی خوبه مال تو
پس عادیه!! خداروشکر که خوب شده 

اره طبیعیه خیلی از بچه ها اینطوری میشن من حتی دکتر هم بردم چون وزن گیریش نرمال بود دکتر گفت مشکلی نداره خودش درست میشه 

خداجونم یه چیزی ازت می خوام نه نگی ها ،میشه من دیر بمیرم ؟! اخه نمی خوام بچه ام هم مثل خودم بی مادر بزرگ بشه ،تو که بی مادری نکشیدی ببینی چه دردیه 😔😔
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز