2777
2789

من اوایل ازدواجم خیلی شادوسرزنده بودم خیلی میخندیدم هی به مرور که رد شد انگار افسرده شدم بیحوصله شدم بچه دارشدم بعدش بدترشدم الان بچم پنج سالشه علائم اتیسم داره منم بخاطر بچم همش توخونه موندم وبیرون زیاد توجمع ها ومراسمات نرفتم به مرور افسرده شدم الان هیچی خوشحالم نمیکنه همش عصبی ام وباشوهرم درحال دعوام قرص فلوکستین یه هفتست مصرف میکنم حس میکنم بدترشدم با کوچیکترین چیزی عصبی میشم تحمل مهمونی رفتن ومهمون اومدن ندارم از رفت وآمد متنفرم میل جنسیمم کم شده بخاطر همسرم تظاهر به رابطه میکنم چکار کنم خیلی غمگینه درونم خیلی

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

از جمع فراریه گوشاش ومیگیره توخیابون همش استرس داره با صداهای بلند مخالفه

یعنی میگه صدانکنید؟یاچه صداهایی حساسه؟

میشه لطفایه صلوات منو مهمون کنید مهربونا😘😘
یعنی میگه صدانکنید؟یاچه صداهایی حساسه؟

نه توخونه خوبه از محیط بیرون بدش میاد با بچه ها بازی نمیکنه از صدای اهنگ زیاد بدش میاد جیغ میکشه توخیابون همش بخاطر صداعای اطراف دستش تو گوششه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   ابرو_کمونیa  |  1 ساعت پیش
توسط   naziiiiiiiiiiiii6971  |  2 ساعت پیش