2737
2734
عنوان

خاطره زایمان پسرم😘😘😘

794 بازدید | 40 پست

سلام بچه ها منم اومدم خاطره زایمان سزارینم رو بگم که مامانای نی نی دار از استرسشون کم بشه . 

دکتر به من گفت  اول اردیبهشت ساعت ۶ صبح بیمارستان باشم تو هفته ۳۸ . ما هم با همسر و مامان و مادر شوهر و برادر شوهر و برادر و عروس رفتیم بیمارستان😐😐😐 . اونجا یه ساعتی معطل شدیم تا پرونده اینا تشکیل بدن بعد ساعت ۷ اسمم رو صدا زدن و یه خانومه اومد گفت بریم بالا کاراتو انجام بدیم . رفتیم طبقه بالا خانومه گفت همه لباساتو در بیار ازین لباس اتاق عملی ها بپوش . بعد رو تخت خوابیدم و اومدن آنژوکت وصل کردن و ازین دستگاه ها که ضربان جنین رو چک میکنن و سوند!

وصل کردن سوند ترسش بیشتر از دردشه . البته درد که نداره یکم سوزش داره . سوند هم که وصل شد ویلچر اوردن گفتن بریم اتاق عمل . با همسرم خداحافظی کردم و رفتیم اتاق عمل نشستم رو تخت اتاق عمل و یه اقا اومد گفت استرس نداشته باش و تکون نخور میخوام امپول بی حسی بزنم . امپول رو زد و من فقط یه لحظه احساس سوزش تو کمرم کردم . بعد دراز کشیدم و کم کم پام داغ شد و بی حس شد . بعد دکترم اومد و گفت نترس داریم شکمت رو بتادین میزنیم . حالا نگو جراحی رو شروع کرده بودنااا . بعد گفت اینجا نترس میخوام یکم دلت رو فشار بدم بعد چند بار دلمو فشار داد بعد سر نی نی رو گرفت و کشید بیرون . من هیچی نمیفهمیدم و فقط گریه میکردم . گفتم سالمهههه  گفت بعله سالمه و خیلی هم شبیه خودته😚

بعدش یهو احساس کردم دارم بالا میارم . به مرده گفتم گفت طبیعیه خیلی ها بالا میارن وسط عمل به خاطر ماده بی حسی هستش . بعد یه چیزی اورد نگه داشت کنار دهنم منم گلاب به روتون کلی بالا اوردم . با اینکه ناشتا بودم . بعدش صدای گریه پسرم رو میشنیدم داشتم غش میکردم از ذوق . بعد یهو اوردنش گذاشتن کنار صورتممممم . وای که چه سفید و تمیز بوددددد خدا جونم . بهترین بوی دنیا رو میداد صورتش . اصلا گریه نمیکرد دیگه و فقط داشت به حرفای مت گوش میداد . خلاصه عالی بود . فقط نمیدونم چرا بعد که منو بردن تو ریکاوری تمام تنم شروع کرد به لرزیدن . انقدر شدید بود که فکم بهم میخورد پتو اینا اوردن و اونجا هم یه بار دیگه حالم بد شد ولی بعد یکی ساعت که تو ریکاوری موندم حالم جا اومد و رفتم بخش و با دیدن همسرم و خانوادم کلی روحیه گرفتم . اونا هم پسری رو دیده بودن و کلی خوشحال بودن . قسمت راه رفتن بعد سزارین هم فقط بار اولش یکم سخت بو  . من ساعت ۹ عمل شدم ساعت ۵ برای اولین بار پرستار اومد و سوند رو دراورد کمکم کرد و رفتم دستشویی و یکم راه رفتم . بعد من پمپ درد هم نگرفتم . یعنی دکترم گفت برای بچه خوب نیستت و اگه میتونی تحمل کنی با شیاف دیگه پمپ درد نگیر . منم نگرفتم و با شیاف دردم قابل کنترل بود . 

کلا زایمان خوبی بود و از اون چیزی که فکر میکردم اسون تر بود . ایشاالله خدا به همه کسایی که نی نی میخوان نی نی سالم بده و همگی زایمان راحتی داشته باشید 😘😘😘😘😘

   خون می چکد از دیده درین کنج صبوری                                               این صبر که من می کنم افشردن جان است

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731
انشاالله **خدا رو شکر ک بسلامتی زایمان کردی

ممنونم عزیزم 😙

   خون می چکد از دیده درین کنج صبوری                                               این صبر که من می کنم افشردن جان است
2740
خداحفظش کنه برات سزارین من ازروکش دندونام راحتتر بودهیچی نفهمیدم اصلا من ازسربیهوش شدم😂😂😂😍

خداروشکر 

به نظر منم واقعا خوب بود

   خون می چکد از دیده درین کنج صبوری                                               این صبر که من می کنم افشردن جان است
مبارکت باشه گلم میگم حالا چرا کل فامیلتونو با خودت بردی بیمارستان😁😁

من نبردم خودشون اومدن . تازه بابامم بود یادم رفت بگم🤣🤣🤣

   خون می چکد از دیده درین کنج صبوری                                               این صبر که من می کنم افشردن جان است
شکمتون بعدش فشار ندادن؟


قبل اینکه بیام تو بخش تو ریکاوری یه فشار کوچولو دادن ولی من حس نداشتم

   خون می چکد از دیده درین کنج صبوری                                               این صبر که من می کنم افشردن جان است
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   mahsa_ch_82  |  1 روز پیش
توسط   niهانیتاha  |  23 ساعت پیش