غروب یه اتفاق وحشتناک برام افتاد

یه مورد دیگه هیچوقت کلید خونه رو تو ماشین جا نزارین ماشین فامیلمونو خالی کردن تو یه پارکینگشون بعد چن وقت خونشو دزد زد طلا پول لبتاب همه رو بردن پلیس اومد گفت خودی بوده راحت درو باز کرده کلید داشته اقا تازه یادش اومد روزی که ماشینشو دزد زد کلیداشو برده بودن

اسي يه پرسوجويي هم بكن واقعا برقا رفته بود يا فيوزو پروندن؟اين خودش خيلي مهمه و مسعله ساز

من همسرم شغلش تو نيروي انتظامي يحوريه دشمن تراشي زياد داره بخاطر اون هميشه بهم تاكيد ميكنه هواسم جمع باشه 

خانمه جیغ کشیده بودهمسایه ها ریختن بیرون ،دزده هم فرارکرد .نتونستن بگیرنش

عجیب بود که اون لحظه اصلا نترسیدم ولی برات نگم از بعدش که داشتم سکته می کردم مثل بید می لرزیدم همسایه ها زنگ زدن به خانوادم اومدن

منم میترسم دیگه...

این چه تاپیکیه آخر شبی...ما هرشب چراغ آشپزخونه مون روشنِ.کلیدمونم شبانه روز پشت درِ...

نترس گلی ۴۹ واحد کم نیست اونهمه آدم اونجا هستن فقط درت قفل باشه

😂😂😂😂😂

وای منم از این میترسم خیلی😮😥

چرا طلاقش،داد تقصیرکار نبوده که

منم يه شب شوهرم ماموريت بود قرار بود فردا حدود ٩-٨ صبح برگرده منم تو اتاق خواب بودم حدود ساعت ٣ نصف شب ديدم اول صداي آسانسور اومد( اخه اتاقمون پشت در آسانسوره وقتي اساتسور بالا پايين ميره و صداي موريكش كاملا مياد تو اتاق ما)  و بعد كليد تو در چرخيد و بعد صداي پاي شوهرم تو خونه پيچيد و صداي كيفش كه گذاشت رو ميز و بعد رفت دسشويي صداي اب اومد ،منم كلي خوشحال شدم كه زود برگشته شب پيشمه،كاملا هم بيدار و هوشيار بودم داشتم تو موبايل ميچرخيدم،خلاصه بعد از چند دقيقه كه ديدم از دسشويي نيومد بيرون رفتم بيرون از اتاق ديدم هيچكس تيست و در قفله و كيفش نيست و اصلا نيومده زنگ زدم به شوهرم هنوز تو مسافرت بود و گفت صبح ساعت ٩ برميگردم ،داشتم سكته ميكردم زبونم سنگين شده بود ،صداها كاملا واضح و از داخل ساختمون بود مطمئنم

😂😂😂😂😂

عزیزم به نظر منم این کار خوبشو یه جور جبران کنید چون پاکبان ها حقوق کمی میگیرن و زحمت زیادی میکشن 

اه منم از این ششور شغل خفنا دوست دارم شغلشون باحاله

تنهام رفتم اکاردئونو کشیدم

خوب دیگه هیچ مردی دیگه قبول نمیکنه اون لحظه که