2737
2739
عنوان

شوهرم در حضورم گلگی من به مادرش کرد

| مشاهده متن کامل بحث + 2084 بازدید | 98 پست
من دیشب خیلی ازمادر شوهرم عصبانی شدم و میخواستم هرچی لایقشه بهش بگم ولی خودمو کنترل کردم وهیچی نگفتم ...

دقیقا مال منم چون عمل باز قلب انجام داده میترسم هیچی نمیگم ولی همیشه نیش میزنه ...من بخدا خدارو درنظرمیگیرم بعضی وقتا میگم عیب نداره جای مادرنداشتم قبولش کنم ولی میرم نزدیکتر میبینم همه ش با منظور خاصی حرف میزنه ...یکی اینه چون دختراش خیلی چادریه خفنن وجاریم ...پیش شویم همه ش میگه  عروس فلانی مثلا این اخلاقش بده ولی زود میگه چادریه ولی خوبه ها ... و خیلی موارد دیگرررر ... شویم خیلی خوب بود اول زندگیم اونقد دخالت کردن خواهراش ومادرش یه کم. سرد شدیم خدا لعنتشون کنه ... بچه هام کوچیکن زیاد نمیرم خونه شون ولی شویم مگه میتونه یه هفته نشده اونجاست خوبه پنجاه سالشه اینقد وابسته ست جوونتربود چی میشد مامانی مامانیییی

خدایا! گاهی،، نگاهی،،،،

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

ای داد چه زمونه ای شده من اوایل شوهرم همش خانوادم خانوادم میکرد ولی الان یه دقیقه بی من نمیتونه زندگی کنه بارها باهاش حرف زدم همش بهش میگفتم اگر خدای نکرده یه روز اتفاقی برات بیفته درنگ نمیکنم مثلا اگر فلج بشی میبرم تحویل خانوادت میدم ببینی چقدر میخوانت اول و اخرش منم که برات میمونم خوارت مال شوهراشونن هیچکار برات  نمیکنن خودشم به مرور به حرفام رسید الان خیلی قبولم داره منم البته مثل شماها اذیتش نمیکنم همیشه بهش میگم اگه سمتت نیومدم یه وقتی برای اینه که توانشو نداشتم خسته بودم ناراحت نشه ما اهرم فشار نداریم  کار درستی نیست فکر میکنم 

خدا کمکت کنه . منم کلا همش سخت بوده زندگی برام. کلا در حال دست و پنجه نرم کردن با روزگارم 

اخه من شوهر دومه ازدواج اولم شوهرم فوت شد

وزن اولیه=74/500  70/500   ۶۷/400  ۶۸/600  
2731
توام مهم نباشه محل نده ب مادرشوهرت

یعنی خاک برسرم هردفعه خونهمادرشوهر رفتنی به خودم میگم باهاشون نجوش دشمنتن ...ولی بعضی وقتا چنان غل غل میجوشم برمیگردم خونه م تا صبح به خودم نهیب میزنمو نمیبخشم خودمو   

خدایا! گاهی،، نگاهی،،،،
ای داد چه زمونه ای شده من اوایل شوهرم همش خانوادم خانوادم میکرد ولی الان یه دقیقه بی من نمیتونه زندگ ...

منم کاش به حرف دوستم گوش نداده بودم ولی الان راهی برام نمونده باید صبر کنم تا اون بیاد سمتم

امید زندگیم دوقلوهام😍 
یعنی خاک برسرم هردفعه خونهمادرشوهر رفتنی به خودم میگم باهاشون نجوش دشمنتن ...ولی بعضی وقتا چنان غل غ ...

خخخخ منم صمیمی ام باهاشون ولی یکی از خواهرشوهرام نیش میزنه بعد که‌میام صدتا فحش میدم به خودم واسه محل گذاشتن بهش

امید زندگیم دوقلوهام😍 
2738
منم کاش به حرف دوستم گوش نداده بودم ولی الان راهی برام نمونده باید صبر کنم تا اون بیاد سمتم

عزیزم گذشت اون دوره که جاتو جداکنی برات موس موس کنه الان مردا فرق کردن همه که متعهد نیستن میرن دنبال یکی دیگه اگر خدای نکرده خیانت کنن تقصیر زناست که خودشونو دریغ کردن 

بعدم گناهه اون دنیا ازت بازخواست میکنن 

عزیزان کلا هیچ اختلافتونو پیش مادرشوور نگین چون خوشحال میشن البته خودمم باید تمرین کنم ...مادرشوهرمنکه انگارهوومه چون پسرش دیرازدواج کرده خیلی وابسته ن البته چون خرجیشونو میداده برا همین   

خدایا! گاهی،، نگاهی،،،،

شوهرم پیش خونوادش هیچی نمیگه.اماپیش خونواده من حرف میزنه.مثلا امشب مامانم گفت لاغرشدی میگه دخترت انقدر حرصم میده.کلا نشده ازمن تعریف کنه .میگه شوخی کردم .میگه خوب یکباربا شوخی تعریف کت چرا همش بدی میگی

غلط املایی نگیرید اگر باسوادین باهمون تایپ اشتباه منظور رو میگیرید
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز