من به دلایلی با مادر شوهر زندگی میکنم مجبوری البته پول و این حرفها مادر شوهر همش باهام دعوا میکنه به جاری بزرگن که دو ماهه مثلا اینجا مهمونه محبت میکنه به من میگه همه کارها رو تو بکن و دعوام میکنه 17سالمه دیروز داشتم میرفتم بیرون آوردم ب
لباسهامو بندازم ماشین بشوره. اول گفت ت پودر ماشین نداریم گفتم خودم دیدم تو کابینت هست چرا دروغ میگی داد زد سرم که مگه نمیتونی چند تا لباس و توی دستت بشوری کلی گریه کردم اون روز شوهرم پشت من بود پیش جاری سرم داد زد منم گفتند هیچ کاری نمیکنم یه ساعت پیش گفت برو شام درست کن شوهرم اومد گفت چرا نرفتی برو شام درست کن گفتن عروس جون جونیش درست کنه من نمیکنم اونم داد زد سرم گفت یا کاری که مامانم میگه میکنی یا با من طرفی الان دارم شام درست میکنم باهاش قهرم پشیمونه اومد جوابشو ندادم حق با منه یا نه میگه همه که نباید باهات خوب باشن هیچکس هیچی نمیتونه بهت بگه ؟حالم خیلی بده شما بگین چیکار کنم من با اینا جاری و مادر شوهر و شوهر