مادر همسرمنم همینطوریه میره خونه دختراش میمونه انتظار داره من بهش زنگ بزنم ولی هیچوقت نشده بمن زنگ بزنه بگه حالا ک من پیشت نیستم تو خونه ویلایی تنهایی چی میکنی بابت این منم هیچوقت زنگ نمیزنم اما ازهمسرم خالشو میپرسم یبار بدخترش گفتم برگشت گفت تو باید زنگ بزنی منم گفتم اون دور ورش شلوغه و نیاز ب زنگ من نداره اون منم ک تنها میشم ازصب تاشب تا همسرم بیاد خونه دیگه چیزی نگفت و متوجه شد ک اشتباه میکنه
نه بابا من کلی پشت سرم حرفه انقدر حرف زدن تا بیخیال شدن منم اصلا برام مهم نیست شوهرمم اصلا به خاطر حرف بقیه زندگیمونو تلخ نمیکنه الان عادت کردن میدونن فقط خودشون خسته میشن منو همین جور که هستم پذیرفتن انقدر هم احترام میزارن
عزیزم راجب مهر طلبی مطالعه کن و خودتو تغییر بده خودتو به خاطر هیچ کس عذابی نکن دور از جون کمترین مشکلی برا سلامتیت پیش بیاد همین پیرمرد و پیرزن شیر میشن برات به پسرشون میگن شوتش کن بیرون زن جدید بگیر
