2733
2734

من ملیکا 14 ساله از تهران هستم و دارم می رم به سال هشتم میخوام داستان عشقم به خانم معلمم رو تعریف کنم من مشاور و روانشناس و روانپزشک رفتم و به تشخیص اونا من مشکل جنسی ندارم😬 
سال ششم بودم که درسام سنگین شد برای اینکه مدرسه نمونه دولتی قبول بشم خیلی تلاش کردم ولی آزمون ها برداشته شد و مدرسه های نمونه دولتی تبدیل به هیات امنایی شدند وای با همون معلم ها و همون طرز درس دادن و امکانات 
خلاصه من تونستم تو یکی از این مدرسه ها قبول بشم ..
بی خبر از اینکه چ اتفاقاتی برام تو اینجا رقم میخوره

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731

داشت می گذشت خیلی خوشحال بودم که تو همچین مدرسه ای قبول شدم معلم های خوبی داشتم دقیقا همون چیزی که میخواستم بود دوست های خوبی داشتم درسام تقریبا عالی بود اما همیشه آدم ی سری از معلم هارو بیشتر دوس داره من معلم ریاضیمون رو بیشتر از بقیه دوس داشتم اونم بخاطر طرز درس دادنش اینکه تو کلاس حرفای متفرقه نمی زنه که کم کاری کنه تیپش رو دوس داشتم خلاصه در همین حد بود معلممون خیلی خشک بود در طی کلاس شاید یکبار هم نمی شد لبخندشو ببینی کلا آدم قاطعی بود و بسیار سختگیر ولی عالی درس میداد

امتحانات ترم یک شروع شد تایم کلاس ها خیلی خیلی کم شده بود شاید هر کلاسی یک ربع بیست دقیقه بخاطر همین من دلتنگ معلم میشدم امتحاناتمون اینطوری بود که ساعت11تعطیل میشدیم و اول هشتما و نهما امتحان میدادن بعد ما توی اون تایم ما وقت خوندن داشتیم ساعت 6 صبح پامیشدم حاضر میشدم پیرامون موقع هوا خیلی سرد بود بخاطر همین تو ناهار خوری میشدیم منم درس نمیخوندم تا وقتی کمعلمم رد بشه و ببینمش اون دایمی که میرفتم مدرسه هوا هنوز تاریک بود بعضی مواقع اولین نفرات بودم که میومدم از ترس اینکه اون رد نشه و من نبینمش

2738

اولین بار بود که عاشق میشدم برام این حس عجیب بود نمیدونستم باید چیکار کنم نمیتونستم با کسی حرف بزنم فکر میکردم خیلی غیر عادی تو این سن خلاصه اولین بار با دوستم حرف زدم اونم عاشق ی خواننده بود بهم گفت که باید با خودت تلقین کنی که من دوسش ندارم تا خلاص شی مکافاتم از همون روز ای اول شروع شد نزدیک به یک ساعت وای میسادم تا رد بشه و من ببینمش موقع امتحانات بود درسام رو انقدر میخوندم که اگه مراقبمون شد سریع بنویسم و بقیه تایم رو نگاهش کنم که سرانجام کارنامم شد 19/77

عشقم خیلی افراطی شد دو جلسه رفتم مشاور بیرون دیگه بنظر تموم شده بود خوب شده بودم که ی روز سر کلاسش بودم خیلی خیرش میشدم که یکدفعه. تصمیم گرفتم دوسش داشته باشم دوباره

دوباره تو راهرو ها افتادم دنبالش اونم متوجه نمی شد تا چند وقت اینطوری پیش رفت ولی تاوان دیدنش هم تو خونه پس میدادن همه روز ها بجز دوشنبه میومد دوشنبه ها برام خیلی بد میگذشت

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687