عزیزم فک میکنم اینقد بزرگ شده بودی که ازدواج کردی .میدونم خیلی سخته ولی بالاخره اون بچه هم کسی رو نداره .تعجب میکنم ازون خانومایی که میگن تا عصر بزارش مهد ..اخر هفته هم خونه فامیل .در مورد یک بچه صحبت میکنع .مگه بقیه که بچه دارن تفریح وخلوت وخوش گذرونی ندارن .شماهم میتوونین داشته باشین حالا بایک بچه .مطمئن باش خدا نگاهشو به زندگیتون چند برابر میکنه .موفق باشین.
تسلیت میگم. روحشون قرین رحمت باشه. عزیز دلم میدونم تو چه شرایط سختی قرار داری... منم تو نوجوانی پدر ومادرم رو همزمان از دست دادم امروز هم سالگردشون. اینا رو دارم با گریه و بغض مینویسم وقتی خبر فوت پدرم رو شنیدم گفتم زندگیم تمام شد و به آخر خط رسیدم با اینکه بچه آخر بودم کلی خواهر و برادر مهربون داشتم.فقط میگفتم دیگه سر بار دیگران شدم. ولی همه عزیزانم دعا میکنم خصوصا شوهر خواهرمو کم برام نذاشت هم نقش پدرو داشت هم برادر.... فقط مواظبش باش تا غم به گلوش نیاد و رخنه نکنه اشک به چشمش نیاد از بی کسی هر چه بزرگتر بشه غم دوری از پدر ومادرش آبش میکنه من با اینکه محبت دیدم بعد چندین سال زجه میزنم و دردم بیشتر و بیشتر میشه
وای دلم یه جوری شد چه گناه داره اون بچه ولی هیچ کار خدا بی حکت نیست حتما خدا شما لایق پدر مادر شدن دیده بهتون این هدیه ارو داده
عزیزم انقدر قلبم به درد اومده که خدا میدونه اگه شرایطشو نداری بده من بزرگش میکنم .وای خدا فقط یه لحظه خودم گذاشتم جای همسرت خیلی خیلی وحشتناکه، ارومش کن مراقبش باش همسر بودن برای اینجور موقعهاست فقط تو خوشی وسفر که ادم همسر نیست الان باید خیلی صبور باشی الهی بگردم اون بچه کوچولو رو
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
37 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
44 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
