اومدن خواستگاری. یه پسر دراز و لاغر و یه مرد حدودا ۵۰ ساله. از گوشه ی پنجره داشتم حیاطو نگاه میکردم. فقط همین دونفر. پدرم اون مرد رو میشناخت ولی پسره رو نه. پسره با صاحب کارش که اون مرد بود اومده بود خواستکاری. پدرش فوت شده بود و مادرش هم ازدواج کرده بود. دیپلمه بود. حقوق آنچنانی نداشت اوتموقع فقط ۱۰۰ تومن حقوقش بود. صاحبکارش ضمانت اخلاق و رفتارشو پیش پدرم کرد و کلی اصرار ولی پدرم محترمانه ردشون کرد. باردوم با دایی ها و عموهاش اومد. اینم بگم که بختیاری خوزستانی بود. بازم مامانم بشدت مخالفت کرد که وقتی پدر نداره و مادرشم از بچگی ولش کرده پس سر سفره پدر و مادرش بزرگ نشده من میترسم دخترم مظلومه نمیتونه از خودش خیلی دفاع کنه. بار سوم با سی چهل نفر از عموها و دایی ها و شوهر عمه هاش و.. اومد! مامان و بابام بازم ردشون کردن این وسط خواهرم میگفت من دوسش دارم و میخامش!
این پر بازدید میشه😓
بچه ها من متفاوتم منو ریپلای کنین لطفا😎
ای بابا ما یه همسایه داشتیم 13 تا داشت البته نسبتا مسن بودن
یادمه بین همکلاسی ها مون ما که 4 تا بچه بودیم جز امروزی تر ها و کم جمعیت تر ها حساب میشدیم از اول ابتدایی تا پایان پیش دانشگاهی دوسه تا همکلاسی داشتم که دوتا بودن و با اون افکار بچگیم خیلی برام جالب بود که چقدر مدرن و قابل تحسین بوده پدرو مادرشون که دوتا اوردن
کلا اواخر دهه 50 و اوایل 60 خیلی بچه زیاد بوده
اره مخصوصا مناسبتا و تولدااا
یکی از دوستام با یه خانواده پر جمعیت ازدواج کرد ینی هفته ای یبار میاد میگه تولد بچه ی خواهرشوهرمه یا برادرشوهرمه یا خوده خواهرشوهرمه چی بخرم 😐😐
نصف درامدشون میره برا تولدا😓😅
واقعا متاسفم برای این حجم از قضاوت و بی درکی تون. من دیگه ادامه نمیدم و تایپیک رو قفل میکنم. فقط بدونید درسته مجازی هست ولی دل شکستن هنر نیست من از فرط غصه اومدم تایپیک زدم نیومدم که من و خانوادم رو به چالش بکشید. بدونید که الان برادرام تمامشون کارمند رسمی اداره جات هستند و خودم فوق لیسانس مهندسی دارم و هممون درس خوندیم و مشغول به کاریم.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
