تیر 87

من پایه هر گونه قراری هستم ...از مجردی گرفته تا متاهلی از بدون بچه گرفته تا با بچه ، از کوه دمن گرفته تا استخر و حوض ،از سفرهای درون مرزی گرفته تا برون مرزی ، از تورهای یه روزه گرفته تا تور 80 روز دور دنیا ، از فرحزاد گرفته تا لابی هتل هما، خلاصه هستمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

مانا جون هوای ابری بهتر هوای پر خاک هست . اینجا که 3 روزه طوفانه شن هست .اینقدر خاک تو هواست که هوا مثل هوا مه الود شده

سمیرا پایه بودنتو عشقه

مارسیم جون اینجا هم هوا الوده ست ببین چه خبره که گرد و خاکش تا اینجا هم میاد ولی در عین حال ابر و طوفان و بارون هم داریم کلا قاطی پاتیه و دلگیر......

منم پایه ام ولی حیف که دستم ازتهران کوتاهه هههه

سلام به همگی.

این هوای غبارآلود و سنگین روی شماها هم اثر گذاشته؟؟؟ من که خییییییلی کسل و بی حوصله شدم...... یه ریز هم یا سرفه می کنم یا عطسه.... اه اه اه اه....

سلام به همه

چرا آخه چرا واسه چی اینهمه هممون بی معرفت شدیم چرا کم به کم میاییم چرااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

سمیرا یه لایک گنده واسه پایه بودنت منم هستم هر مدلیشو که بخواید

همه و همه دوستتون دارم هوارتااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

مونا واقعا چراااااااااااااااااااااااا ؟؟؟

بچه ها من 5 شنبه قرار بود برم عمل انحراف بینی و یه کم زیبایی ...
ولی دیشب طی یک فقره دوره نمودن من از پدر و مادر و برادر منو منصرف کردن و سهیل این وسط هی می گفت ازش تعهد بگیرید که واسه همیشه منصرف شده ...عکس و ازمایش و عکس رادیولوژی همه کارمو کرده بودم ..خلاصه هنوز به دکترم نگفتم نمی یام ....!!!

ولی الان خیلی خوشحالم نمی دونم چرا استرس داشتم!!!

مریم نمی بینمت تو سپهر ..
تو می خوای تولد بگیری واسه کوروش ..
من می خوام حتما تو مخد تولد بگیرم ..احتمالا یه روز باشه تولدشون ...

ای بابا دوباره لهجه فرانسوی من زد بیرون مخد نه مهد!!!!...

وا سمیرا یه بند انگشت بینی رو چیشو میخواستی عمل کنی همون بهتر که منصرف شدی مادر الان به رهایی رسیدی پیرو (رها و ریلکسی میگم )


سمیرا نه نه ببینیمت

این هما هم که دیگه با این اداره شون رفت که رفت

سمیرا لهجت تو حلقم مادر

سلامممممممممم.

درست می بینم؟؟؟؟ چه عجب!!!!!!!!!!!!!!!!!!! بالاخره مثل اینکه طلسم اینجا داره شکسته می شه!!!!!!!!!!

سمیراجونم من هنوز واسه تولد کوروش تصمیم نگرفتم که چیکار کنم. ولی خوب اصولا فک می کنم 75 تومن واسه یه جشن تولد توی مهد خییییییییییلی زیاد باشه، نظر تو چیه؟؟ مهدهای مشابه همین تولد رو دارن با 25 یا 30 تومن می گیرن. اینه که فعلا تصمیم ندارم تولدش رو توی مهد بگیرم. ضمن اینکه من تو فامیل یه مهمونی به همه بدهکارم از قوم الظالمین گرفته تا قوم خودم. بنابراین شاید بهتر باشه که یهو یه تولد تو خونه بگیرم و قال مهمونی و تولد و شام و .... رو یکجا بکنم. با اینکه می دونم تقریبا پدرم در میاد!!!!!!!!!!! خلاصه که فعلا دارم روش فکر می کنم.......

سلام

خدااااااا رو شکر ماه دیگه تولد بچه هامونه امیدم به اینه که با خبر تولد بچه ها اینجا از سوت و کوری دراد امممممین...

مریم جون اگه این جوری هست که می گی همون تو خونه بگیری تولد کوروش خانو بهتره ....

من که مهد می گیرم تولد اپتین و ... برا اناهیتا تو مهد گرفتم و خیلی خوب بود و حساااابی بهش خوش گذشت ...خواهرم و چند تا از دوستای نزدیکم رو هم دعوت کرده بودم و خلاصه خیلی خوب بود....

مهد بچه های من 20تومن ورودی داره و ساعتی 50 تومن هم باید بدم برای ارگ و موزیک و اینا ...به نظر من می صرفه ضمن این که به بچه ادم خیلی خیلی خوش می گذره به نظر من بیشتر از خونه چون اون کسی که می خوند و ارگ می زد خیلی خوب مراسم رو برگزار کرد همه چیز سر جاش و به وقتش بود نه مثل خونه که شلوغ پلوغ می شه و بیشتر به ادم بزرگا خوش می گذره تا بچه ها... این بود انشای من....
برا پذیرایی هم کیک و ابمیوه می گیرم و اضافه پول رو برا پسرم یه کادوی توپپپپپپ می خرم حالشو ببره

راستی سمیرا جون من که ندیدمت گلم ولی انگار حسابی رفتی تو کار خوشگلاسیون ...ولی خوب ایشالا که هر تصمیمی می گیری به صلاحت باشه و موفق باشی...

خوب دیگه عزیزان بای تا بعد...

ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام

وای که چقدر دلم برای همتون تنگ شده . ینی خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیلی ها . اصن یه وضی.

خوبید؟ خوشید؟

از بچه های دیگه چه خبر؟ محبوبا . مهتاب و الی و درنا و فرانک و فدرا .... خیلی ها که اینجا کاممنت نمیذارن .
من دیگه تو ف ب نمیام بنا به دلایلی . یعنی مجبورم که نیام . میفهمید که؟؟؟؟؟؟

سمیرا و مونا یه قرار جور کنید همدیگرو ببینیم اقلا . البته بازم روم سیاه ولی من ترجیح میدم با بچه باشه . مثل اون تولد دسته جمعیه . البته این بار بدون قرتی بازی . چون اینجوری هم تعداد بیشتری میان (از بابت هزینه ها عرض میکنم ) . هم وقت خیلی ها رو قبلش نمیگیره خوب . الان خیلی خوبه دیگه بچه ها بزرگ شدن راحت میشینیم پامون میندازیم رو پامون .
منم تولد امسال الینا رو قویا و قطعا مهد کودک میگیرم و لا غیر و به همه فک و فامیل که اعلام کردن ما میخوایم بیایم تولد الینا و براش کادو خریدیم و ... (اینطور فامیلی داریم ما !!!! بعــــــــــله ) اعلام کردم لطفا منزلکده خودتون ما رو دعوت کنید میایم خدمتتون . همین . واقعا نمیخوام خونه مراسم بگیرم . بسته . سه سال گرفتم اون هم مفصل . حالا سه سال استراحت میکنم . دوباره استارت میزنم :)))))))))))))))))))

نمیدونم باید چی بگم دیگه . راستش هول شدم و یه جورایی شدم بعد چند وقت اومدم اینجا .

خیلی خیلی سرکار اوضاعم خر تو خره . خیلی زیاد و نمیتونم توضیح بدم .

کسی از الی خبر داره ؟ یه یابر با من تماس گرفت و قرار شد اگه از دستم بر بیاد یه کاری خیلی کوچیک براش بکنم ولی نشد که بشه و شرمنده اش شدم . ولی هنوز فرصت نکردم باهاش تماس بگیرم .

وای بازم بگم که چقدر دلم براتون تنگ شده .
من شنبه رو با هزار بدبختی مرخصی گرفتم. با هزار بدبختی و حرف و حدیث که شنیدم که خدا بخواد بتمرگم خونه یک کم استراحت کنم . حالا شاید فردا یه مسافرت کوچولو همینطوری تدارک ببینیم . ببینیم چی میشه

راستی یه خبر دیگه همسری آزمون دکتری قبول شد . نمیدونم به شما هم گفته بودم یا نه ولی قبل از عید که در س میخوند پوست من کنده شد . اینقدر که همه کارها رو باید خودم میکردم . الینا کلا با من بود . باید آبمیوه و .. هم آماد ه میکردم دستشون میدادم و ... ولی خلاصه نتیجه داد . الان یادم اومد چون عید امسال ما هیچ جای هیچ جا نرفتیم چون آزمون 25 فروردین بود و ما فقط تو خونه حبس بودیم و قرار بود تو اردیبهشت یه مسافرت توپ بریم که خوردیم به مسایل محل کار من :(((((((((( گفتم مسافرت کوچیک یادم افتاد که بالاخره از این قفس در بیایم خدا بخواد

خوب .... خوب ....

همین دیگه . خیلی پر حرفی کردم . امروز بعد از مدتها منو لب تاپ و مودم تنهایی خونه ایم . البته تو یه خونه منفجر شده :))))))))))))))))))))

فعلا بای

هما جون به سلامتی عزیزم ایشالا که یه مسافرات توپ برید قبول شدن همسرت هم مبارک باشه ...

راستی هی می خوام بپرسم هی یادم می ره//// از خانوم حنا چه خبر بچه ها؟؟از وقتی امدم اینجا پستی ندیدم ازش///