2737
2739


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بچه هااین اهنگ قلب دیوارحرف دلای ماهاست میگه تورودزدیددنیااخ که چقدربدهکارمنه دارم گوش میدم یادخودمو ...

گوش دادم... حال دل ماست... حرف ما با بچه هامون... کلی گریه کردم..😢😢😢😢😢

2728

سلام  کجایین  بیان دوستان      مامان السا بیا ببینیم چیشده

💫خداوندا تو میدانی آنچه را که من نمیدانم  در دانستن تو آرامشی ست ودر ندانستن من تلاطم ها خدایا با آرامشت تلاطم هایم را ارام ساز  خدایا اونی که میخام بهم بده دلمو اروم کنسلامتی امام زمان وتعجیل ظهورش صلواتی بفرست 💖الهم صلی علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 💖 خدایا ارامشی بهم بده از جنس خودت  آمیییین

زیبا جان حالت چطوره عزیزم 

💫خداوندا تو میدانی آنچه را که من نمیدانم  در دانستن تو آرامشی ست ودر ندانستن من تلاطم ها خدایا با آرامشت تلاطم هایم را ارام ساز  خدایا اونی که میخام بهم بده دلمو اروم کنسلامتی امام زمان وتعجیل ظهورش صلواتی بفرست 💖الهم صلی علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 💖 خدایا ارامشی بهم بده از جنس خودت  آمیییین
2740

سلام دوست جونی های خوبم

از بیمارستان برگشتم 

همون طور که حدس میزدم و مطمین بودم فرشته من هیچ مشکلی نداشته از همه لحاظ سالم سالم بوده تا دکتر اینو گفت زدم زیر گریه اونقدر جلوی دکتر گریه بلند کردم با صدای هق هق که حد نداشت دکتر بنده خدا هم خیلی ناراحت بود و اشک توی چشاش جمع شده بود منو با اون حال زارم دید . نمیدونم چرا دلم میخواست میگفت بچه ام سالم نبوده و مشکل قلبی یا چیزی داشته شاید اون طوری دلم اینقدر نمیسوخت و شوهرم رو راضی میکردم برای اقدام دوباره . 

آزمایش قند و کبد و فشار خون و خیلی از آزمایشات خون دیگه ام که جزو آزمایشات انعقادی هست اونام نرمال بودن فقط چند تا آزمایش انعقادی دیگه گفت بدم مث ترومبولی اینا گفت ببینیم خونت نرمال هست یا غلیظه و بعد با تیم پزشکی مشورت کنیم ببینیم چی میگن و بهت خبر بدیم . خلاصه پنج تا بطری خون هم ازم گرفتن . 

راجع به فریز کردن تخمک هام گفت باید برم کلینیک ناباروری صحبت کنم ببینم چطور هست . در مورد رحم اجاره هم پرسیدم گفت بازم احتمال خطرش هست برات که حتی با رحم اجاره تکرار بشه چون مشکلت که اینبار سرویکس نبوده . 

ازش در مورد هپارین هم توی بارداری پرسیدم گفت اگر مادر مشکل انعقاد داشته باشه میدیم در غیر این صورت اصلا نمیدیم چون خون رو رقیق میکنه و بالاخره برای مادری که خونش عادی هست ریسک رو موقع سزارین و در کل خونریزی زیاد میکنه و ریسک هست مگر در صورتیکه  مادر غلظت خون داشته باشه که میدیم 

ازش در مورد استرس هم پرسیدم گفت نه استرس نمیتونه باعث این اتفاق بشه مگر اینکه شوک خیلی بزرگی باشه 

خلاصه اینکه بازم مث همیشه دست از پا درازتر برگشتم 

بعد به شوهرم زنگ زدم گفتم میگه چرا آزمایش خون دادی میگفتی که من نمیخوام دیگه حامله بشم برام مهم نیس دیگه آزمایش خون بدم و علت رو بدونم 

خیلی حال بدی بود یادم اومد هر دفعه با چه ذوق و شوقی اون مسیر خونه تا بیمارستان رو میرفتم و با چه امیدی وارد بیمارستان میشدم و میگفتم قراره بچه ام اینجا بدنیا بیاد حتی کنار بیمارستان مغازه وسایل بچه اس دو دست لباس صورتی و آبی همیشه پشت شیشه اش برای تزینن داشت میگفتم هر وقت خواستم زایمان کنم شوهرم رو میفرستم بیاد از این مغازه برای بچه لباس بخره سریع اخه همیشه میگفتم من برای بچه چیزی نمیخرم تا لحظه سزارینم . کلا توی مدت بارداری ام حتی یکبار هک وارد مغازه لباس و وسایل بچه نشدم . اونقدر که زخم خورده هستم . 

وقتی از در بیمارستان خارج شدم با قدم های سنگین با صورت سرخ و پف کرده از شدت گریه به سمت خونه برگشتم با یک دنیا از امید و آرزوهای برباد رفته که همشون پشت در همون بیمارستان روزی که بچه ام رو از دست دادم جا موند 

برای من هیچ راه امیدی نیس جز اینکه باید قبول کنم توی تقدیرم بچه ای نیس نه دیگه سنم اجازه میده نه شوهرم راضی میشه هم اینکه بازم معلوم نیس چه اتفاق تلخی باز برام بیفته اگر دوباره حامله بشم . 

امیدوارم هیچ کدومتون به سرنوشت من دچار نشین . 

نمیدونید چقدر بغض دارم خدا رو شکر که حداقل شما هستین که با نوشتن براتون یکم خودمو خالی کنم 


اببخشید پستم طولانی شد 

باید از سمت خدا معجزه نازل بشود تا دلم ، باز دلم ، باز دلم ،دل بشود 

در ضمن بهش گفتم فرض محال شوهرم راضی بشه بخوام اقدام کنم میتونم اقدام کنم از الان 

خودمم از حرف مسخره ای که زدم خنده ام گرفت چون محاله شوهرم راضی بشه ولی گفتم بازم ازش بپرسم 

گفت یک ماه دیگه صبر کن تا شش ماه بشه و بدنت ریکاوری بشه و رحمت و زخمت خوب بشه 



باید از سمت خدا معجزه نازل بشود تا دلم ، باز دلم ، باز دلم ،دل بشود 
من ازپنجشنبه جمعه بیزارم دلم بدجورمیگیره بچموپنجشنبه ازم گرفتن بابامم پنجشنبه رفت واسه همین همش دلم ...

منم همین طور از پنجشنبه بدم میاد فرشته ام رو پنجشنبه از دست دادم 

باید از سمت خدا معجزه نازل بشود تا دلم ، باز دلم ، باز دلم ،دل بشود 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   mahsa_ch_82  |  9 ساعت پیش