شب تا نصف شب بیرونه همش میگه از این ب بعد دیگه آزادم دیگه نمیتونی بم بگی کجایی چیکار میکنی درحالی ک قبلا هم اصلا همچین چیزی وجود نداشت یک سال و نیمه خانوادمو ندیدم میگه خودت برو تنها ببینشون برگرد فقط جلو مردم تظاهر میکنه و بم عشق میورزه فامیلاش بم بی احترامی کردن خیلی زیاد ولی نادیده گرفت تعطیلی با دوستاش میره بیرون یا موتورسواری میکنه صبح تا شب یا خونم یا سرکار حوصله ی هیچی رو ندارم دست بزن پیدا کرده فحشای ناموسی میده نمیدونم چیکار کنم همه جوره باش راه اومدم ولی انگار ن انگار