خیلی زیاد بهم بی احترامی کردن الانم مثلا عروسی دارن نه زنگی نه خبری
دوماه پیشم به ناحق بهم فحش و نفرینم کردن که انشاالله سرطان بگیری و ال وبل درصورتی که دختر بزرگش برام پاپوش دوخته بود رفته بود از زبون من گفته بود فلانی پشت خواهرام حرف میزنه درصورتی که من عین خواهر عاشقشون بودم
اونام منو بی رحمانه قضاوت کردن و فحشی نبود که نثارم نکنن
نه برا خوشیاشون میرم نه برا غماشون واگذار شن به همون حضرت ابوالفضلی که منو بیگناه بهش حواله دادن