من یه خواستگار داستم بعد این خیلی از اونا بود که دوتا کتاب خونده بود فک میکرد روانشناسه میگفت درون گراییی یا برون گرا تو دلم میگفتم خفه بمیر باووو 😒 بعد گعتم بزا یه ترکش بزنم گفتم برنامتون واسه اینده چیه یهوو سقفه اتاق و نگاه کرد و سکووت گفت من یه حقوق دارم که زندگی میچرخه باهاش