نامزدمو میگم.دیشب بحثمون شد برای اولین بار بهم گف گوه بخور منم گفتم خودت بخور بی ادب باکی بودی درهمون حین ک داد زدم مامانم صدام کرد چون شنید گفتم بیا اونم دیگ فهمید قط کردم چن بار بعدش زنگ زد یکی دوساعت قط کردم دیگ نزد.
چه بی شخصیته شوهر من بود میکشتمش همونجا قطع اراباط میکردم همین کارم کردم،بهم گفت دامن بپوش گفتم دوست ندارم بعدش منو رسوند خونمون دیگه نه اس دادم نه زنگ بعدا خودش زنگ زد معذرت خواهی بازم کوتاه نیومدم اومد رفتییم بیرون باهم صحبت کردیم
آخر شب پیام دادم .چون تو بحث هی میگف گرفتار شدم از دس تو من.گفتم خوب نشو گرفتار نشو.داد میزد نمیشم نمیشم هی میگف خب برو به سلامت منم میرم.ازاین حرفامیزد.آخرشب پیام دادم گفتم دیگ حرمتی نذاشتی بمونه پیش خونوادمم دیگ حرمتا شکست.دیگ از چشمم افتادی.حالا ک کار داره جدی تر میشه.چون ما صیغه ایم تابستون قرار عقد گذاشتیم.داری اینجوری میکنی مرد نیستی بگی داری بااین کارا کاری میکنی بهم بزنم همه چیو.تورو بخیر منو به سلامت.
این حرفارو واسش نوشتم ازاون موقع حتی ی زنگ ی پیام نداده اونی ک دربدترین شرایط ممکنه ی لحظم بدون من نمیموند.قلبم داره از جاش درمیاد😭 حتی نگف باشه هییییچییییی نگف هیچی از دیشب تاحالا حتی تکلیف منو روشن نکرد نگف باشه بهم بزنیم دارم دیوونه میشم