ازترسشون مارو دعوتم نمیکردن جایی ک خدایی ناکرده کمک نکنن مارو...
دخترعموم ب علت بیماری فوت شد 2سالش بود...
رفتیم شهرشون من و خواهرم تنها بااتوبوس4ساعت بود... پدرم و زنه هم بودن خواهرم دعوا بدی کرد با زن و پدرم مجلس بهم ریخت... مارو انداختن بیرون از مجلس درحالی ک حق باخواهرم بود میگفت خجالت نمیکشی دختراتو ول کردی بعد....