تو امضام هم نوشتم.21سالمه و دوتا بچه دارم.چهارسالو نیمه ازدواج کردیم.
اوایل ک شوعرم شکاک بود ب طرز وحشتناکی بددل بود.طوری ک مدرسه میرفتم از7صبح تا 12ظهر قایمکی در مدرسه کشیک میداد و خیلی کارای دیگه.
از وقتی ازدواج کردیم با پدر مادرش زندگی میکنیم.شش ماهه مادرش مرده و من سیاه روز از بابای کثافتش نگهداری میکنم.ومستاجریم و دنبال خونه میگردیم سی خرداد اخرین روز قراردادمونه.اینم بگم ک متادون میخوره.و یواشکی سیگارم میکشه.و حالا من شک دارم ک مواد دیگه ای مثل گل یا چیز دیگ ای بکشه.
و من اصلا از خونه بیرون نمیرم حتی تا سرکوچه.
ختی خونه مامانم.هقتهی یکبار یا چهار پنج روز یبار با ماشین ک پدر شوهرم جلو بشینه میریم مثلا دکتر.ک بایاش رو ویزیت کنن.بعد من با دوتا بچه تو ماشین میشینیم..اینم تفریحات شاد و مفرح من.ضمن این تفریح هی غر میزنه ک شما ماشینم رو خراب میکنید اگ خطی رو ماشینم بیافته چکار کنم.ی اشغال کف ماشین باشه هزارتا کفر میکنه.
الان بهش میگم بیا بریم دنبال خونه بگردیم فردا پس فردا صاحب خونه بیرون می کنه.
بعد چرت میزد .بلند شد.سرپا بازم چرت میزد،بعد
الکی میگه شما توخونه باشین من میرم خودم پیاده خونه پیدا میکنم.
بعد ب من میگه تو خسته نمیشی ازین همه ولگردی،.دیگ پیر شدی ازبس تو خیابونا گشتی😂😂😂😂 فک کنید منی ک شش ماه هیچ کس خونم نیومده.و اخرین باری ک مهمونی رفتم یادم نمیاد .و ولگردیم این بوده تو ماشین مثلا بریم تا بانک و ب گردیم ک من حتی پیاده هم نمیشم. بهم بگن ولگرد😐😐😐
مخواستم خودمو معرفی کنم
من طلا هستم یک عدد ولگرد😂😂😂😂،
البته من ک میدونم رفت مواد بکشه
ایشالا ک بر نمیگرده مگر خبر مرگش.
بگید امین