شوهرم.....

اخلاقش یکم نرمال نیست باید خیلی روش کار کنی 

حواست باشه جاتون عوض نشه طوری نشه ک همش تو پاپیش بزاری این موضوع خیلی مهمه ها

زندگی کم کم عاشقانه های کم میشه و بیشتر مردها با کار کردن عشق رو نشون میدن ن با توجه و قربون صدقه متاسفانه

الان بهش پیام بده بنویس عزیزم بیداری؟چه‌خیر؟کمرنگ شدی و از این حذفها.یا بگو دلت برام تنگ نشده.خودت حرف بذار دهنش

نه این خوب نیست الان وقتش نیست

عروسای اینجا خیلی بدجنسن یعنی منم عروس بشم اینطوری میشم خوب مگ مادرشوهر یاخاتواده شوهر مار دو سره؟؟خودتونم پسر دارمیشین عروس میارینا جای دوری نمیره یه مقدار وجدان داشته باشه همونطور ک شوهردوس دارین خانوادشم دوس بدارین حالا نه اندازه شوهر اما....

برعکس مادرشوهر من اااااااینقد حرف میزنه و چرت و پرررررت میگه و خاطراات مزخرف تکراری تعریف میکنه واقعا دلم  میخاد کفشامو بزارم زیر بغلم تا خونمون یه سررره بدوعم .  سرگیجه میگیرم فشارم میاد پایین تموم تنم سرد میشه یخ میکنم از سرما میلرزم . ول نمیکنه هر چی میگم این گفتین ،  تحویلش نمیگیرم لازم ول نمیکنه از اول همه چی رو تعریف میکنه . یه چیزیه واسه خودش . اصلا دوسش ندارم عزاااا میگیرم میخام برم پیشش . اووووف

از زرنگبشه دست پیش میکیره پس نیوقته‌

مگه اتفاقی افتاده بود؟ 

هر چند سخت باشه نباید سخترش میکردی .باید قبول کنی اونم مادرته .اگه همین کارو نامزدت میکرد و حوصله پدرتو نداشت چکار میکردی؟،من هر وقت میرم خونه نامزدم با اینکه فقط آخره هفته ها میاد چون کارش یه شهر دیگه است باور کن یک ماه میمونم.یا بعضی موقعها شده بیشتر.خب طبیعی هست آدم اذیت بشه و سخت باشه ولی نه اینکه زهرمار کنم برای نامزدم.

دختر خوب چرا اینقدر سخنش میکنی

ساعت دو نصف شب و وقت احوال پرسی نیس یا گفتن ناراحتی

بذار فردا زنگش بزن بگو از چیزی دلخوری؟همین

با لحن اروم و بدون بغض و عصبی بگو

راجع غار تنهایی میدونی؟؟

اگه تو شروع کنی ازش هی بپرسی چته چی شده از الان عادت میکنه هی نازشو بکشی ازش احوالپرسی بکن بگو دلت براش تنگ شده ولی اصلا این سردیشو بروش نیار بذار بفهمه که برات عداب اور نبوده وگرنه این کارش میشه همیشه

استارتر من جات بودم مادرشوهر رو بر می داشتم با هم می رفتیم پارکی سینمایی