ازدواج خانم مطلقه با پسر مجرد و مخالفت خانواده ی پسر. نیاز به همفکری دارم

عزیزم خیلی هستن که سطح فکرشون بالاتر از فرهنگ اشتباه ماست

با چه عزت و احترامی با دختری که قبلا ازدواج کرده برخورد میکنن، دیدم که میگم 

درستشم همینه

اعتماد به نفستون بالا باشه و فک نکنید یه عیب یا نقطه ضعف دارید

به نظر من اگه با احترام و شانتون باهاتون برخورد شد ، اوکی بدید

در غیر این صورت ریسک بزرگیه، چون شما بعد ده سال میخوای یه زندگی ارومو شروع کنی و خوشبختیو تجربه کنی، باید مراقب باشی عزیزم

برات ارزوی خوشبختیییی زیاد دارم 

اگه اون اقا رو دوست داری توسل و دعا کن، خدا مهرتو به دل خانوادش بندازه ان شالله 

خب این وظیفه پسر هست فکرش رو مشغول کنه چطور خانواده اش رو راضی کنه نه اینکه شما اذیت بشی سر این قضیه در ضمن اگه نظر خانواده اش تا این حد مهمه که حاضرهرقید عشقش رو بزنه یا بیشتر از دوسال علافت کنه بهتره همین الان این اشتباه تموم بشه چون سنت برای بقیه شانسهای خوب زندگیت از دست میدی تو 20 سالت نیست که شیش هفت سال منتظر بشینی آیا راضی بشن یا نه بهتره تکلیفت نهایت تا چند ماه دیگه مشخص میشه

مشکل جدی تر از راضی شدنشون 

برخورد بعدش هم هست 

که اگه فرهنگ پذیرش این قضیه رو نداشته باشن شما خیلی عذاب میکشید

یکی از اقوام خانواده مادری همسرم یه خانم مطلقه رو گرفته که 1ا یازده سال از پسره بزرگتره

و پسره هم از نظر تیپ و چهره هیچی کم نداره 

خاتواده همسرش مثل یک پرنسس باهاش رفتار میکنن الانم دوقلو داره

ولی از خاتواده پدری همسرم یک پسر که همچین چنگیم به دل نمیزنه دختری مطلقه و همسن خودش گرفته پسره به زور خانوادشو راضی کرد به این وصلت

اینقدر خانواده پسره این خانم رو تحقیر کردن که ناراحتی اعصاب گرفته حتی خاله های پسره هم به اینکه وااای بکارت نداره شب حجله و عروسی میخواد چکاررکنه و...گیر دادن 

حالم بهم میخورد دور هم از این چرت و پرت ها میگفتن

خیلی دلم واسه دختره سوخت

همشون همین میگن.ب حرفاش امید نبند.من حتی یکی بعد یکسال خاستگاری هم مادرش با گل و شیرینی اومد ولی گفت مامانم حرفی نداره پدرم راضی نمیشه.خودش خیلی دوسم داشت.کم کم ب مرور ک سرکار رفت دیدم تو ازدواج محکم نیس کات کردم.اشتباه کزد نزدیک یکسال ندیدمش دوباره دیدمش و رابطمون شروع کردیم.بعد یواش یواش بهم فهموند ک قصد نداره ازدواج کنه.و گفت بزار همیطوری عاشفت بمونم و ازدواج نکنیم.فهمیدم سرکار رفته اون موقع ک کات بودیم.دیگه رابطم باهاش ادامه ندادم.فهمیدم همون اولم فقط مادرش فرستاده بود ک دهن من ببنده بتونه باهام باشه

عزیزم، جلب رضایت خانواده ی ایشون به شرایط و استقلال مالی و شغلی ایشون هم ارتباط داره. اگر فردی خودساخته و مستقل باشه که کسی در تصمیم گیریهای زندگیش دخالت نداشته پس راحت میتونه نظر خونواده اش رو هم جلب کنه.بهتره که از یک مشاور خوب کمک بگیرید. امیدوارم زندگی عاشقانه ای داشته باشی

[QUOTE=93812084]بنظرم چون طبق گفته خودش ۱۰ ساله ازدواج کرده بوده و نمیشه پنهان کرد اگه باز یه مدت کوتاه بود یه چیزی ...[/QUOTE

 یکی از دخترای فامیل ما پنج سال از ازدواجش میگذشت حتی همکا اش نمیدونستن متاهل هست حتی تو دوران تاهلش کلی خواستگار داشت.قشنگ چهار ماه بعد از طلاق با یکی از همکاراش ازدواج میکنه و همچنان هیچکس نمیدونه قبلا ازدواج کرده بوده حتی خانواده پسر.فقط خود پسره میدونه.

نه نمیدونن چون بعد از ازدواج مجدد میتونی اسم اولی رو پاک کنی .حتی یکیشون عروسی مفصلی گرفت باید خانواده خودتون هم همکاری کنن یا آدمی که دو به هم زن باشه تو اطرافیانت نداشته باشی بستگی به خانواده پسر هم داره که چقدر اهل پرس و جو باشن.

[QUOTE=93812644]پس شما ازکجا فهمیدین😀

چون دخترا از اقواممون هستن 

خداییش این چه راهنمایی هستش خوب دوروز بعد تو فامیل خانم بلاخره متوجه میشن خیلی بد میشه

اهان فک کردم از اقوام پسرین،اینطور نوشته بودی فک کنم

خب نگفتم حتما اینکارو کن پیشنهاد دادم خودش موقعیتش و بررسی کنه عقل داره خودش دیگ