ببین روی لحن خودت تمرکز کن ، همه چیو با مهربونی بگو
با منطق حرف بزن، دعوایی نباش
بعد از ازدواج راحت تر میتونی شوهرتو نرم کنی، اما بخوای نخوای شوهرت پسر اوناست و یه اخلاق و فرهنگ هایی از اونا داره، توی عقد همیشه مشکلات زیاده.
ببين عزيزم پدرشوهرت خيلي ادم بيخود و مفت خوريه.اما شوهرت هرررچي باشه اون باباشه و ازش نخواه تو روش بايسته.فقط با شوهرت حرف بزن بگو عروسي رو تهران بگيره.باباش كه پولي نميده به شوهرت بگو يجوري يه بعونه اي جور كنه بگه ما ميخايم تهران عروسي بگيريم.با پدرش صحبت كنه حرفاشو بزنه اما اينكه بي احترامي كنه نادرسته به تظرم
پدربزرگ منم هیچ هزینه ای نکرد
حتی خانوادش پول کادوهایی ک سر عقد دادن
زیر لفظی
رو از پدرم گرفتن
شوهرت پولشو داده خونه خریده دیگه
ببین همسرت میدونه اصل ماجرا چیه ولی غرورش اجازه نمیده جلوی شما بگه آره درست میگی پدرم هیچکار واسم نکرده. شک نکن خودش خیلی روزها حسرت اینکه حمایت پدر نداشته رو خورده و دوستان و فامیلی که با کمک پدرشون پیشرفت کردن و حمایتهای خانواده شما ازتون رو دیده و از درون شکسته ولی به روی خودش نیاورده. شما که شریک زندگی و مایه ارامشش باید باشی دیگه این مطلب رو به روش نیار. خودتو بذار جاش میفهمی چه درد بزرگیه حامی نداشته باشی
این بابا رسما داره زور میگه
ب شدهرت بگو اگ خرج عروسیو بابام بده مهمونای شمارو دعوت‌نمیکنیم والا
هیچ وقت انتظارنداشته باش با پدرش سرد برخورد کنه عزیزم مردی ک به پدر و مخصوصا مادرش احترام بزاره صدرصد در آینده به زنش هم احترام میزاره
بعد هم اینکه خب پدرش رو کجا بزاره تنها و بیاد پیش شما؟؟؟
در مورد مراسم و عروسی هم با زبون نرم و خوشرویی با همسرت و پدرت صحبت کن، بگو اگر عروسی اینجا باشه ما میتونیم کمکتون کنیم تا زیاد بهتون سخت نگذره هندونه بزار زیر بغلش عزیزم
اس دادم بهش گفتم خیلی به چشمم خراب شده وتاوقتی مرد نشده مستقل نشده ب من زنگم نزنه اخه واقعا اون شب که باباش رفت من گفتم بیای من منتظرتم حالم خوب نیست تاصبح بهش زنگ زدم اس دادم اصرار کردم نیومد صبحش گفت خواب بودم من تا خود صبح منتظرش بودم حتی فرداش ولی نیومد منم اعصابم خیلی ازدستش خورد شد همه تصوراتم راجع بهشو بهش گفتم اون شب نیوند هیچی حتی فرداشم نیومد زنگ درست حسابی نزد حتی همش میپیچوند منو یجوری وانمود میکرد انگار اتفاقی نیفتاده یا میگفت کار دارم خیلی حس بدی دارم احساس میکنم وقتی بهش نیاز داشتم باید کنارم میبود نبود
[QUOTE=93411962]اخخخخ گفتی فقط شوهر من درسشو خونده وگرنه میگه از بچگی کار کرده خودش خرجشو دراورده انوقت اینقدر طرف ب ...[/QUOتا بخوای حرف هم بزنی میشی ادم بده قصه....بنظر من خیلی به خودت سخت نگیر..منم مثل تو همه مشکلاتو مخصوصا دوران عقد خیلی تمرکز میکردم روشون..الان که دو سال از زندگیم گذشته همیشه میگم دوران عقدم زهرمارم شد..بس که شوهرم مامانی و بابایی بود و طبق خواسته خانوادش رفتار کرد..بخدا زندگی رو برام زهر کردن..من بعد دو سال تازه میفهمم زندگی متاهلی چیه..اونم انقدر که با شوهرم جنگیدم و دعوا کردم یکم رفتارشو درست کرده..تا بخوان ادم بشن ما رو پیر میکنن این بچه ننه ها
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
34 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
