عاخه مثه سگ التماس میکردکه جوابشوبدم ولی بعدازاینکه منوبدست اوردشروع کردبه خیانت کردن اسمشم میادحالم بهم میخوره کافیه من یه ذره مریض شم میمیره وزنده میشه اونقدی که به من توجه نشون میدادهمه حسودیشون میشدولی باخانوادم لج بوددلیلشم این بودکه من خانوادمودوس دارم الان همش دارم فک میکنم چطوری شیش ماه تحملش کردم به مرزافسردگی رسیدم
هفته قبل خواست گوشیموبگیره گفتم ببرمشکلی نداره وبعدش جلوش خواستم خودکشی کنم اومددستموگرفت هرکاری کردقرصاروول نکردم اومددستموپیچوندیه سیلی محکم بهش زدم گفتم دفعه اخرته که به من دست میزنی یه دونه بزنی دوتاخوردی بعدش رفت بیرون دوباره افتادغلط کردن ولی هرموقع اسم خانوادم میاداینطوری سگ میشه
شوهره منم ۹سال منو میخواست اصلا راضی نبودم بزور راضیم کرد از دوران نامزدی شاهده خیانتاش بودم ولی نامزدی نذاشت جداشم خاک تو سرم شد کاش جدللا میشدم الان با یه بچه پشیمون شدم نمیدونم چیکارکنم الان ۳ماهه گوشیشو گذاشته سره اشغال زنگ زدم نگیره فقط بخاطره خانوادم دارم تحمل میکنم عزیزم فقط تو نیستی خیلیا مثل منو تو دارن تحمل میکنن ولی تو بچه نداری راحتی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
34 ثانیه پیش
34 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
