مثلا بگو مامان این مدل مانتو خیلی پسندم بود ازاین تیره نداشت...یکمم خودتو ناراحت بگیر بعد بگو دیگه ب اصرار همسرجان برداشتم...اوکی?
از آسمان فراریم و حس میکنم شبی ببلعد آخرش مرا میان لایه ی ازون...گذشتیم باهم از نگاه بی فروغ هم به سایه های یک پاساژ به سایه های یک مزون ...دلار تاخت میزند و شیخ تار میزند شراب را سبو سبو و نفت را گالن گالن✍🏻