وقتی از تخت خوردم زمین لب تخت نشستم و یه لبخند فقط رو لبم بود ک نمیتونسم کنترلش کنم
دیگ گفت باید بیای بغلم نمیتونسم باهاش مخالفت کنم
چون کافی بود حرف بزنم که بمیرم از خنده
دیگ خودش منو کشید تو بغلش و گفت قول میدم دیگ تکرار نشه
من رفتم دنبال موتور برات چون دوس داری بریم موتور سواری
گفتم چی شد پس سر از سینما دراووردی
دیگ کلی توجیه کرد و معذرت خواهی و غلط کردم و این حرفا دیگ
ک کنم خررررررر
سریع رام شدم
ساعت چهار شده بود ک دیگ خوابیدیم