سلام..دوهفته پیش مادرم سوار تاکسی میشه ک بره جایی راننده تاکسی جوون بوده مامانم بهش گفته ک فلان جا میرم ولی اون مسیرو عوض کرده وبردتش یه کوچه خلوت مادرم ترسید شروع کرده داد زدن ک مرده میاد عقب وچاقو میزاره رو گردن مادرم بهش میگه که من راننده تاکسی نیستم من اوردمت اینجا ک سرتو ببرم شانس مادرم توهمون کوچه مدرسه ابتدایی هست ک یه دختر باباش از اون دور میان رانتده وقتی میبنه دونفر دارن میان این سمت هل میشه مادرمم تواین فاصله دراین سمتی باز میکنه وفرار میکنه سمت دختر وباباش راننده هم فرار میکنه ..من خیلی ترسیدم همش خوابای بد میبینم تنهایی نمیرم بیرون اگ خدایی نکرده اتفاقی میوفتاد واسه مادرم چه خاکی ب سرم میکردم من اخه دوسال پیش بابامو ازدست دادم بچه ها از همه چی میتزسم وحشت کردم