خانمای عزیز،
نظرات را خوندم.من خودم هیچ وقت به کسی نمیگم طلاق بگیر و یا ادامه بده.از استادم دکتر شیری یاد گرفتم.میگه مشاور فقط باید چراغ راهنما باشه همین.تصمیم طلاق و جدایی با خود شخصه.
وقتی شما چند بار از شوهرتون کلمه ی طلاق را میشنوید ، چیزی هست در وجود اون مرد که داره خفش میکنه.تو اوج دعوا ، همه زن و شوهرا میخوان طلاق بگیرن و عادیه! ولی وقتی خیلی ریلکس طرف داره میگه میخوام طلاق بگیریم ، نشون دهنده ی یه مشکل عمیقه. نشون دهنده ی اینه که اون مرد دوست داره از وضعیت بغرنج فعلی برای همیشه و یا مقطعی خلاص بشه.قدرت فکر کردن به عواقبش را نداره چون داره خفه میشه.این حرفای من نتیجه ش. این نیست که شوهر متنفر خواهد موند .یا معنیش این نیست که شوهر حالش خوب میشه بعدا...
اول باید این احساس خفه شدن و گیر بودن شوهر را برطرف کرد.خیلی دیدم که مثلا پسرها التماس میکنن تو دوران دوستی که دختر باهاشون بمونه.دختر هم خوشحاله که این اصرار ها رو میشنوه و. طاقچه بالا میذاره.حداقل تو ایران زیاد داریم این مدل.به محض اینکه پسره بیخیال میشه، دختره راه میوفته دنبال پسره و دلش تنگ محبتهاش میشه.
از اون طرف برای خانمها هم هست.یعنی وقتی یه مردی دچار یه سری اختلالات روحی روانی هست( من دارم از صحبتهای دکتر شیری که ۱۵ سال مطب داری کرده در ایران و الانم تو لندن ادامه تحصیل داره میده استفاده میکنم) وقتی مردی را از محبت و از خودگذشتگی و سک س و سوختن و ساختن سیراب کنی و اون مرد تله های روانی داشته باشه ، احساس میکنه که خیلی علی اباد یه دهی هست و میکشه کنار. تا زن بکشه کنار دوباره حالش خوب میشه!!
میخوام بگم همیشه اینطور نیست که برای شوهر بسوزی و بسازی و بگی طرفم درست میشه! به امید اینده باشم.زن با سوختن و از خودگذشتگی های افراطی نمیتونه حال خودش خوب باشه که.رنی هم که حال دلش خوب نباشه ، نمیتونه تمام و کمال زندگی خوبی بسازه.پس زن اول باید در رابطه عزت نفس خودش را حفظ کنه.اینکه زن بازم علیرغم تمام بی محبتی ها، محبت بپاشه رو شوهرش، چاره کار نیست.گاهی باید خیال شوهر راحت نباشه از خواستنی بودن! بذارید یه کمی هم شوهر به فکر بیوفته که هر کاری کرد زنش نمیگه عیب نداره!بذارید بفهمه گاهی هم زن ممکنه سرد بشه و بره