2777
2789
عنوان

چشم نظر

75 بازدید | 4 پست

اومدم خونه خواهرم خواهرم و شوهرش وبچه اش چند. وقته اینجا تلپن خلاصه دیشب بچه اش از درد. دندون دراوردن هی گریه میکرد. و نق میزد خواهرم هی میگفت چرا بچم اینجوری شده مادرم یهو گفت اسفند. رو بیار دود. کنم بعدشم دیدم رفته انگشتر. فیروزه گذاشته یه گردنبند. از. این چشم زخما که کوچیکن طلاهه هم همیشه گردنش هست خلاصه من بهم خیلی برخورد ولی به روی خودم نیاوردم چون من فقط تازه اومده بودم اونجا 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من یه دفه خوارشوهرم حال ندار بود رفتم اونجا بعد گفتم بده براش تخم مرغ بشکونم 😂😂😂😦😦چشمتون روز بد نبینه تخم مرغ رو گرفتم دست همین اول اسم خودمو گفتم تخم مرغ پودر شد😂😂مادرشوهرم ازون ب بعد دیگه هر کاری دختراش میکردن ب من اشاره میکرد میگفت این چشمش شوره😂😂

هیچکدوم از ما نمیدونیم که داستانمون کی تموم میشه...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز