خاطره بازی دوره عقد

من یکسال نامزدبودم بعد عقدوعروسی یه روز بود صبح روزعروسی تو آرایشگاهذمادرشوهرم زنگ زد یه سری اراجیف تحویلم داد منم باهمون وضع زنگ زدم آژانس رفتم خونه بس نشستم.

ما کلا اوایل با شب موندن مشکل داشتیم خانواده من اجازه نمیدادن ماهم تا ساعت 3 شب میموندیم خونه مادرشوهرم بعد عین دزد ها یواشکی میرفتیم منو میرسوند خونه و من با حالت خیلی یواش و دزدکی میرفتم میخوابیدم سرجام   یبارم خونه مادرشوهرم اینا شب مونده بودیم چراغ اتاق خوابمون برده بود روشن مونده بود اتاق شوهرم طبقه بالاست مادرشوهرم از پایین هی نگا میکرده میدیذه چراغ روشنه صبح به شوهرم گفته بود تا صبح چیکار می کردین چراغ روشن بود اونم گفته بود داشتیم پیشتو پیشتو بلزی می کردیم چطور مگه !!! 

وای چه صبور. ما همون تو نامزدی که یماه بود کارمون به اونجا کشید و شب عقدم بعد محرم شدن که دیگه نگو😂

چقد خاطرمون شبیه هم بود 😂 من هنوز شوهرم وقتی میاد خونه بابام میره تو اتاقم با افتخار میگه یادته اینجا چقد.... . انگار من دختر همسایشون بودم مخ منو زده خو شفتالو زنت بودم دیگه 😂😂😂😂

😀😀😀ما هم تو هر ناحیه خونمون خاطره داریم گاها به هم نگا میکنیم و یاداوری میکنیم‌😆حتی تو پاگرد خونمون .

بیشتر خونه ما حماسه می افرینیم

عزیزم‌ اینجوری نامزدتو دلسرد میکنیا در حد سطحی باهاش برقرار کن خودتم اروم میشی

یادش بخیر.۱۰ماهه عروسی کردیم،دوران نامزدیمون ک بعد عقد بود چون تو دوتا شهر متفاوت بودیم هر یکی دوماه همدیگه رو میدیدیم، اونم چ دیدنی فوقش دوسه روز ،اونم حق نداشتیم شب باهم بمونیم خو😟😞😒خعلی مسخره بود حسابی اعصابم خورد میشد،بابا زن وشوهر بودیم دیگ اینهمه سختگیری برای چیییی...

ولییییی

هتل رو برای این روزا ساختن😁😁😁😁😂