نگران زندگیمم.

سلام دوستان.من مدتیه تو سایت خواننده خاموش بودم.چنبار سعی کردم عضو بشم و ارور میداد.الان خوشحالم ب جمع شما پیوستم.چنبار مشکلاتی داشتم ک چون عضو نبودم نمیتونستم تایپیک بزنم و ناچارا فقط از قسمت جستجو استفاده میکردم.الان مشکلم اینه ک من ی ازدواج ناموفق با فامیل داشتم بعد چندسال بخاطر فشار خانواده ی ازدواج هول هولکی دارم.ی سالو خرده ای.این شوهرم قبل ازدواج خودشو مظلوم و سربزیر نشون داد البته الان تو جمع همینجوریه .تن صدای یواش.ولی خیلی خودشیفته و بی شخصیته.تنها شانسم اینه ک بچه ندارم هنوز.نمیدونم با پررویی شوهرم چکارکنم.دیشب خونه برادرم بودیم برادر دیگم واس فردا ینی امشب دعوت کرد شوهرم همونجا آروم بهم گفت چرا فردا بذاره چندشب بعد .گفتم اون میزبانه خب.بعدم برادر خودش عید رفتیم شهر مادرشوهرم دوبار مارو دید دعوت نکرد اصلا.چون با جاریم قهرم شده.اونوقت شوهرم ب برادرام ناز میکنه.درحالیک خودش چندوقت پیش هی ایراد میگرفت چرا با فامیلات رفت وآمد نمیکنی ک اومدیم شهر من الان شروع کردم ب رفت وآمد و خانواده شوهرمم واس بعد ماه رمضون دعوت کردم بدون جاریم قراره بزنگم بگم.جاریم ازم کوچکتره ولی قبل من عروسشون شده با خواهر شوهر مجردم ک سن بالاست همدستن.الان نمیدونم چکار کنم؟۱:با شوهرم واس امشب ک گفت نمیاد گفتم پس تنها میرم.ک الان فک کنم دودل شده.۲:درمورد جاریم مستقیم جلوش واستم با علم ب اینک شوهرم ی آدم نامرده ک همیشه پشتمو خالی کرده.دربرابر رفتارای زشت جاریم.شرمنده ک طولانیه