من یه بار یه صحنه ی خیلی وحشتناک دیدم که یه داماد بنده خدا جلوی آرایشگاه عروس خانوم تشنج کرد
بعد هنوز صدای جیغ اون توی گوشمه
فوبیای تشنج داشتم میگن از هر چی بترسی سرت میاد بچه ی خودم تشنج کردیکسال دارو خورد
دیگه گفتم با ترسهام کنار میام
هر وقت به فکرم میرسید مسیر فکرمو عوض میکردم و میگفتم من به خدای خودم ایمان دارم که بهترینو برای من میخواد
شما هم سعی کن با ترست مقابله کنی