برام یه حسی مثل گتسبی بزرگ و چوب نروژي داشت
تقریبا بعد از خوندنش عاشق سلینجر شدم
میدونی کتابش منو یاد یه جمله میندازه"جنون تنظیمات منطقی مغز برای مواجه با یک دنیای دیوانه است"
کلا قبل از خوندنش فکر میکردم فقط خودمم که نسبت به دنیا همچین دیدی دارم ولی عاشق شورشگر و غیرعادی بودن هولدن هستم