شوهرم آدم خاصیه، احساس میکنم معمولی نیست، ازدواجمون سنتی بود، میشه گفت دوتامونم تقریبا مذهبی هستیم، تو جلسات خاستگاری یا وقتی که با اجازه خونواده هامون شماره همو داشتیم که بیشتر باهم صحبت کنیم، اصلا هیچ ابراز علاقه ای نداشت، گفتم شاید الان اینطوریه بعد ازدواج درست میشه، ولی کلا مدلشه خیلی دوسم داره ولی اصلا بلد نیست خوشحالم کنه یا زبونی قربون صدقه بره یا وقتی ناراحتم بلد نیست باهام صحبت کنه و از دلم در بیاره، یا وقتی مریض میشم بلد نیست کاری برام انجام بده، حتما باید خودم بهش بگم این کاروکن تا انجام بده، بعضی وقتا خیلی خسته میشم از دستش، چیکار کنم؟
باید قبل ازدواج این سوالو میکردی
کجاش خاصه🤣🤣🤣
این نمونه متداول مرد ایرانیه که بلد نیست با زن چیکار کنه خیلی هم زیاده😁
اکثرا مردا باید بهشون گفت چ کارکنی چ کارنکنی. چون واقعا دست خودشون نیست. دلخورنباش. به زندگیت بچسب. و از همسرت بخواه.
بهش بگو وقتی اینکارو میکنی یا اونکارو میکنی خیلی خوشحال میشم، یا بگو یادش بخیر اونروز فلان کارو کردی خیلی ذوق کردم اما همسر منم مثل شماست، یعنی قبل بچه دار شدن عالی بودا اما حالا بیشتر قربون صدقه بچه میره 😔😔😔
تا وقتی خوبم خوبه ها، ولی وقتی حالم بده یا مریضم اصلا نمیدونه چطور باهام رفتار کنه
خدا بخیر کنه
پس من بچه دارشم چی میشه
قبلا که باردار بودم اصلا باخودش نمیگفت که مثلا تو خونه یکم کمک کنم، منم روم نمیشد بگم این کارو کن اون کارو کن، دوست دارم خودش بفهمه و انجام بده نه اینکه همش من بگم، به لک بینی افتادم و انقد کارامو خودم کردم که سقط شد
بعضیا طالعشون بهم نمیخونه
من قبل باردار شدن همششش به همسرم میگفتم باید توو بارداری کمکم کنیا، میگفتم اگه دیدم توو بارداریم کمک حالمی بازم بچه میارم برات، توو بارداری هم میگفتم همه میگن زن باردار نباید بیشتر از دو کیلو بار برداره، مردا باید مدام بهشون بگی چی میخوای
به خدا خسته شدن انقد گفتم، با مهربونی با شوخی با غرغر، اصلا احساس میکنم متوجه نیست، اصلا بلد نیست هوادار زنش باشه، انگار که مجرده انگار نه انگار که ازدواج کرده، دیشب قرار بود ساعت ۹ از سفر برسه، گوشیش خاموش شده بود ساعت ۱۰:۳۰ رسید، من مردم تو اون یه ساعت و نیم ولی اصلا براش مهم نیست که با گوشی همکارش حداقل خبر بده که دیر میام، بهش میگمم میگه تو خیلی حساسی الکی نگران میشی، خونه بابام بودم وقتی اومد همه بهش گفتن کجایی اصلا خبر نمیدی نگران شدیم، ولی اصلا درک نمیکنه میگه چرا خونه بابات تحویلم نگرفتی چرا منو بازخواست میکنن دیر اومدی، یعنی متوجه نیست واقعا اصلا درک نمیکنه که من چرا ناراحت شدم یا اصلا متوجه نیست که باید خبر میداده!!!
مشکلش اینه که همش باید بهش بگی کاری که من اصلا دوست ندارم، مثلا اونجا که باردار بودم خرید میرفتیم، تو ماشین وسایلا دستم بود موقع پیاده شدن باید حتما میگفتم اینو بگیر، یا مثلا فکر کنم سنگین باشه من بردارم یا یه چیزی که بگیره، خوب مسلما برای دفعه ی بعدی خودش باید متوجه باشه دیگه ولی اصلا کلا انگار نه انگاره، اگه ۱۰ دفه بگم دفه ی ۱۱ هم متوجه نیست بازم باید بگم و ازین گفتنا خسته میشم سخته برام همش بخوام رو بندازم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
