2733
2734
عنوان

یه چیزی در مورد خواهرشوهرم ذهنمو درگیر کرده

| مشاهده متن کامل بحث + 1160 بازدید | 99 پست
خواهرشوهرت خودش خونه و زندگی نداره؟؟؟نیازی به دعوت نیست..خودتو اذیت نکن.. هیچی هم نگووووو..سکوت

دقیقا دوس دارم هیچی نگم هیچی. تازه اون بزرگتر از منه. خونه زندگیشون محل خواب و گاهی مهمون داریه همین

دست من و تو نیست اگر عاشقش شدیم.......خیلی حسین زحمت ما را کشیده است.......السَّلامُ عَلیکَ یااَباعَبْدِالله...
نمیتونن بمونن تو خونه. نمیدونم عادتشون شده. بدش نمیاد ما بریم تازه استقبالم میکنه اما من خودم دوس ند ...


کلا رفتو امدی هستن تنها وصیتی که میتونم بکنم اینه که سخت نگیر و شلوغش نکن مهمونی رو ساده برگذار کن کمتر دردت بیاد


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خب عزیزم اگه اینطوره که حق باشماست من در جریان اتفاقات نبودم عذر میخوام اگه میدونی میخواد بیاد بهان ...

خواهش میکنم. خیلی دلم بحال خودم میسوزه خیلی زیاد. اما از طرفی عذاب وجدانم نسبت بهش دارم . حالاخوبه دوتا مادربزرگ داره و خاله و عمه هاش هستن

دست من و تو نیست اگر عاشقش شدیم.......خیلی حسین زحمت ما را کشیده است.......السَّلامُ عَلیکَ یااَباعَبْدِالله...
2728
کلا رفتو امدی هستن تنها وصیتی که میتونم بکنم اینه که سخت نگیر و شلوغش نکن مهمونی رو ساده برگذار کن ک ...

من کلا مشکلم با همون دیدن هرروزشونه اگرنه که خب شام یه چیز ساده میخوریم دیگه

دست من و تو نیست اگر عاشقش شدیم.......خیلی حسین زحمت ما را کشیده است.......السَّلامُ عَلیکَ یااَباعَبْدِالله...
آدم وقتی ازدواج میکنه باید یه تعادلی رو رعایت کنه معنی نداره الان که مادرش رفته هرشب بخواد زنداداشش ...

درسته عزیزم ولی آدما باهم فرق دارن من نگفتم همه شب بره خونه زنداداشش قطعا مادرش با زنداداشش باهم فرق دارن ولی هفته ای دوباربرای رفع دلتنگی یکم بره اونجا سرگرم بشه چه اشکالی داره

البته من از شرایط استاتر خبر نداشتم 

امروز مادرم نگاهی بهم کرد گفت خداهرکیو دوست داره بهش دختر میده اون لحظه که این همه بهم افتخارکرد انگار تموم دنیاروبهم دادن خدایا برام حفظش کن 

حرصم از این میگیره که شوهرم دلش برا اون میسوزه که ای وای خواهرم تنهاست بعد من اگه یه هفته نرم پیش مامانم تازه خوشحالم میشه و ذوق مرگ. از این دلم میسوزه که من باید بشینم سرزندگیم و تنها باشم اما خواهرش باید ولو باشه و این باید مراقب خواهرش

دست من و تو نیست اگر عاشقش شدیم.......خیلی حسین زحمت ما را کشیده است.......السَّلامُ عَلیکَ یااَباعَبْدِالله...
2740
شما خونه ی مادرشوهرت زندگی می کنین؟ مگه کسی چیزی گفته که احساس مسئولیت می کنی؟

نه جداهستیم. نه کسی چیزی نگفته اما میدونم موقع رفتن مادرشوهرم تو گوش شوهرم میخونه که مراقبش باشید و...

دست من و تو نیست اگر عاشقش شدیم.......خیلی حسین زحمت ما را کشیده است.......السَّلامُ عَلیکَ یااَباعَبْدِالله...
حرصم از این میگیره که شوهرم دلش برا اون میسوزه که ای وای خواهرم تنهاست بعد من اگه یه هفته نرم پیش ما ...

اصلا به خواهرش محل نده 

اگرم گفت دعوتش کنیم اینا بگو من هیچ کاری نمیکنم هرکاری میخوای بکنی خودت بکن

بگو چطور دلت واسه خواهرت میسوزه ولی واسه من که از هر آدمی بهت نزدیکتر باید باشم دلت نمیسوزه

ماله منم‌ مادرش۱هفته رفت کربلا ۲بار اومدن پیش ما بازم مادرش اومد گلگی کردن اینا هیچ سراغ ما نیومدن.

اووووف خدای من. چرا اینجوری ان؟

دست من و تو نیست اگر عاشقش شدیم.......خیلی حسین زحمت ما را کشیده است.......السَّلامُ عَلیکَ یااَباعَبْدِالله...
دقیقا دوس دارم هیچی نگم هیچی. تازه اون بزرگتر از منه. خونه زندگیشون محل خواب و گاهی مهمون داریه همین


فقط سکوت کن خودش میفهمه..هرچی گفت لبخندبزن..


همسرمهربونم💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل بیست سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم ..💏

من موندم ادمایی که در این حد وابستن اصلا چرا شوهر میکنن دختر گنده چه لوسه    

 ترجیح میدم سینگل باشم و به ازدواج فکر کنم  تا اینکه ازدواج کنم و به مجردیم فک کنم  اینو خودم گفتم  دکتر شریعتی امروز کارداشت نیومد  (امضامو خوندین برای حال دلم صلوات میفرستین نفسا قربون دلای پاکتون)  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   niهانیتاha  |  22 ساعت پیش
توسط   mahsa_ch_82  |  23 ساعت پیش
توسط   حسین__بیرو۵  |  3 ساعت پیش