وای بخدا خواهرشوهر من با دوتا بچه ویکی تو شکم کلا خونه مادرشه لباساشو کفشاشو همه چیشم اورده اونجا فقط میره یه سر به خونش میزنه به گلاش اب میده و برمیگرده باز همونجا.اما اه ما بریم اونجا ساعت 12صدا شوهرامون میزنه میگه دیگه وقت رفتنه بلند شید میخام چراغارو ببندم.خیلی ناراحت میشیم میکنمون بیرون.شوهرامونم چندسال ازش بزرگترن اما اصلا هیچی بهش نمیگن
شوهرش داره براش 2طبقه میسازه ازبس خونه مادرشه هیچ خرج مخارجی ندارن پولاشونو جمع میکنن خونه میسازن 3تا ماشین دارن.اما ایقد خسیسه که نگو.اگه بعد چندسال رفتی خونش بخدا املت یا خیار گوجه پنیرمیزاره جلوت
اونوقت جاری بدبختم دوشب پشت سرهم بره خونه باباش جلو من به شوهرش ایقد حرف میزنن میگن جلو زنتو بگیر مگه کار زندگی نداره چی میخاد هر شب خونه باباشه .چقد پروان بخدا از دق میمیرم.اصلن دختر خودشونو نمیبینن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
31 ثانیه پیش
32 ثانیه پیش
33 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
