مامانا طور خدا مواظب بچهاتون باشید امروز رفته بودم خونه مامانم داشتیم چای می خوردیم که پسرم که ۱۸ ماهش طبق عادت همیشگی اومد گفت قند بده منم یک کوچولو از قند تکه کردم و بهش دادم بعد مامانم گفت تو به این بچه چرا اصلا چای نمی دی منم به حرفش گوش دادم ویکم چای کمرنگ براش شیرین کردم وریختم تو شیشه شیرش دادم بهش دیگه نگاه نکردم ببینم چکارمی کنه دیدم بچه نمی تونه نفس بکشه یک گوشه ای ایستاده وداره سیا ه میشه واصلا صداش در نمیومد تا همه ترسیدیم ومنم جیغ وگریه تا برادرم از راه رسیدو بچه وسرو ته کرد محکم می زد پشتش تا تونست نفس بکشه مثل اینکه اون قند دهنش وکامل نخورده بوده که چای وداده بوده روش بخوره که باعث شده بود دونه ای قند بپر گلوش این وگفتم که شما اشتباه من ونکنید😘😘