2777
2789

بچه ها ۲روز پیش جاریم خونمون بود یه چیزی گفت مربوط ب پارسال فهمیدم شوهرم بهم دروغ گفته اصلا جاریم‌تعجب کرد گفتم شوهرم یچیز دیگه گفته امروز ک شوهرم اومد بهش گفتم جاری بهم اینجور گفته راسته گفت اره 😭اصلا اون اتفاقی ک افتاده برام مهم‌نیس سر این دعوامون شد ک گفتم چرا اصلا بهم دروغ گفتی اونم حق بجانب فحشم میداد و میگفت دوس داشتم رفت بیرون خیلی ناراحتم نمیدونم چیکار کنم اون اتفاق مربوط ب خودمون و خانوادش بود ...شوهرم‌هیچوقت نازمو نمیکشه و پا پیش بذاره نمیدونم چیکار کنم‌شهر غریبمو بچه کوچیک دارم نمیادم از دلم در بیاره نه دروغشو نه فحشاشو💔💔

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

اگه برات مهم نبود نباید میگفتی😞

همسرمهربونم💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل بیست سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم ..💏
سرسنگین باش عادی باش طرفش نرو خودش میاد تا ابد ک نمیتونه طرفت نیاد.


نه وقتی میره مثه ادم نمیاد از طرفی منو خانوادش سر بی احترامیاشون مشکل دارم شوهرم‌زورش‌میاد بهم فحش میده خستم

عزیزم خودتو ناراحت نکن من امروز قرار بود  برم اضافه کار از ۶ صبح دیشب میگه وای من چطوری صبح بیدار شم تورو ببرم منم صبح ۸ رفتم خیلی ناراحتم والا دودستی پولمو میدم عوض تشکر تازه غر هم میزد

خدایا قدرتی بهم بده بتونم خاطرات و کنایه ها رو فراموش کنم و بی خیال باشم

اشتباه اول تون ؛ 

نباید میذاشتید  جاری تون  متوجه شه ک با اطلاعات ش؛ شما جا خوردید  و  یه چیزهای پنهانی ای  بین شما و همسرتون  وجود داره !!!!!!

اشتباه دوم ؛  نباید مستقیم ب روی همسرتون می آوردید ک ... اونم قضیه یک سال قبل رو

ماه هاست دنیا دارد ضدعفونی می شود                                                       گویی مهمان ویژه ای  در راه است ....

آخه چیزی که گذشته و تموم شده چرا دوباره مطرح می کنی،حالا مثلا مچشو گرفتی خوب شد؟خودتو اذیت کردی تو شهر غریب، خوب اونم جا خورده شما فهمیدی دروغ گفته،عکس العملشون اکثرا مردا همینه،حالا صبر کن شاید خودش پشیمون شد اومد.

اشتباه اول تون ؛  نباید میذاشتید  جاری تون  متوجه شه ک با اطلاعات ش؛ شما جا خوردید & ...


خب من تعجب کردم وقتی جاری گفت ....من ینی نباید اصلا ب شوهرم میگفتم؟ینی واکنش اون درست بوده؟

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   ابرو_کمونیa  |  9 ساعت پیش