خلاصه ی هفته درگیر بودیم تا راضی شد بیان خاستگاری
جلسه اول ک ردشون کرد با ی دعوای اساسی
چنبار دیگه هم اومدن بازم ردشون کرد
منم شروع کردم ب گریه و التماس ک بابام راضی بشه
همه ی فامیل فهمیده بودن ک ما همو میخوایم
بابام با اسرارای منو همهمه ک تو فامیل افتاده بود راضی شد ک واسم حلقه نشون بیارن