کسی هست؟؟میخوام واستون یچیزی تعریف کنم
حوصله دارین بخونین؟؟مطمئنم تجربه زندگیم بدردتون میخوره مخصوصا شما دخترا اگه تو دوران دوستی هستین یا اوایل نامزدی
بگو میخونم
بگو
لایکم کن بیام بخونم
بفرما عزیزم
هستم بگو
زود میگی دیگه آره؟
تا اخرش هستم بگووو
بلایک
اگ از قبل نوشتی میخونم
من از بچگی عاشق پسرداییم بودم
15سالم بود که باهم دوست شدیم
مامانم فوت کرده بود زیاد با خانواده داییم ارتباط نداشتیم
بابام کلا مخالف این بود که با خونواده مامانم ارتباط داشته باشیم
منم که تازه درگیر اون حس قشنگ نوجوونی شده بودم ب این اهمیت ندادم که بابام دوست نداره ارتباطی داشته باشم با اونا،سرمم داغ بود حسابی،باورم نمیشد اونم منو دوست داشته باشه ،از ی چت کردن معمولی شروع شد تا دیدیم یک سال گذشته و حسابی به هم وابسته شدیم
اون موقع اصلا ب ایندمون فکر نمیکردم
فقط درگیر ی رابطه عاشقونه کاملللللا احساسی بودم
سنم کم بود فقط دنبال این بودم ک چجوری بیشتر خودمو تو دلش جا کنم
کم کم ک بزرگ شدم متوجه تفاوتامون شدم
مخصوصا اینکه من تو ی شهر بزرگ و بهترین امکانات بزرگ شدم اما اون تو ی شهر کوچیک و امکانات خیلی خیلی کمتر از من
فکرش دیدگاهش ب اینده همه چیش با من فرق داشت حتی طرز لباس پوشیدن و حرف زدن
اما من خیلی عاشقش بودم و هستم
همه ی اینارو ندیده گرفتم
هستین؟
یس
