مامانم فوت شده .به خواهرم گیر دادم .اخه خبلی مامانو اذیت میکرد .مجرده سنش بالاس شوهر نکرده نمیدونم چکار کنم اونموقع هم کا مامانم بود از دست این خونه مامانم نمیرفتم .الانم تمش به من میگه من اه کشیدم تو بچه نداری بچت نموند سقط شد دارم دق میکنم
مامان دلم برات خیییییلی تنگه جای خالیت با هیچ کس پر نمیشه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عصر با همسرم دعوام شد سر چيزاي مسخره،عينه احمقا پاشدم رفتم باهاش حرف زدم و اينا حالا داره همش سركوفت ميزنه،حالم از خود احمقم بهم ميخوره آدمم انقدر بي غرور و بدبخت
عصر با همسرم دعوام شد سر چيزاي مسخره،عينه احمقا پاشدم رفتم باهاش حرف زدم و اينا حالا داره همش سركوفت ...
عزبز ایشالله هیچ وقت غم نبینی اما غمای خیییییلی بزرگتری هست خیلی بزرگتر .تو هم به خاطر رضایت خدا با همسرت صحبت کن ایشالله که خدا هم هواتو داره .بعدم دو تا آدم تو خونه که نمیشه حرف نرنن .واسه همه پیش،میاد بخصوص زن و شوهرا غصه نخور
مامان دلم برات خیییییلی تنگه جای خالیت با هیچ کس پر نمیشه