با یه پسر پولدار دوست بود شش سال قبلش از اون یکسال با هم دوست بودن مچ پسر روگرفت با یکی بعد از شش ماه قهر دوباره پسره اومد جلو آشتی کردن رفت شش سال سرکار بعد ده ماه پیش پسره یهوکات کرد و مامانشم آب پاکی وریخت رودیت خواهرم گفت این تا چهل سالگی زن نمیگیره و فکر کن با هم یه دوست معمولی بودید اینم گفت دختر خودتونم بود همین و میگفتید مامانشم گفته بود الآنم دخترانی😑خلاصه چند ماه مشاور رفت که خل نشه و این ور و اون ور کلی هم ول شد با دوستاش شمال و اینور اونور تا اینکه میگه دیشب دوباره دیدنش و اون ابراز پشیمونی کرده اینم میخواد برگرده امشبم دوباره رفت بیرون باهاش
اینم بگم تو این ده ماه پسره درجا رفت دوست دختر گرفت و بردش تمام مهمونیایی که دوستای خواهرم بودن و به همه نشون داد شمالم برد دختر رو و عکساشونم تواینستا میزاشت...
آنقدر حرصم گرفته از خواهر بیشعورم که فکر میکنم به خاطر پوله آنقدر بیشخصیته حالا فکر کرده بگیرتش می خواد پول بریزه سر تا پاش😣😣منم هر چی بگم محکومم به حسودی