نمدونم چرا هر کاری میکنم که مثل جاری به چشمت بیام نمیشه... خیلی سعی میکنم عروس خوبی باشم ولی انگار برات زیاد فرقی نداره بود و نبودم.... بعضی وقتها هم کارهایی میکنی که عصبانی میشم ولی چون میدونم از رو بدجنسی و قصد و غرز نیست بیخیال میشم.... در کل سعی میکنم همیشه احترامت رو مثل مادرم نگه دارم ولی لطفا یکم بیشتر هوامو داشته باش و یکمم به پسرت شعور یاد بده... ممنون
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
خیلی خودت رو ادم خوبی میگیری برا غریبه ها دلسوزی میکنی از رویه ریا خب قربونه خدا برم خدا خودش گفته چراغی که به خانه رواست به مسجد حرامه منی که عروستم فامیلتم مادر نوتم عشق پسرتم چرا چشم دیدنم رو نداری
ممنون میشم برای خوشبختی و ازدواج خواهرم صلوات بفرستین
واقعا روت شد عید خونه ما نیومدی تا حالا عروسی رو دیدی که التماس مادرشوهرشو کنه بگه ترو خدا بیا خونه ما چرا انقدر غد ومغروری من که از مامان خودم بیشتر بهت محبت میکنم
امیدوارم جواب همه ی اعصاب خوردیا و عذابایی که به من دادی رو تو همین دنیا پس بدی...اخه به توام میگن مادرشوهرت خیره سرت...مادرشوهری که بین عروساش تفرقه و جدایی بندازه به درد لای جرز دیوار میخوره پس سریع برو به همونجایی که تعلق داری و کمتر کرم بریز و اتیش به پا کن زنیکه ی آسکاریسی
انشاالله یه عروسی گیرت بیاد انتقامه منو ازت بگیره تا اینقدر حسرت عروسایه بقیه رو نخوری کجا برات کم گ ...
اشتباهت همین بوده که دور از جونت خودتو خر فرض میکنی و کاراشو میکنی و جواب نمیدی..خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند.....منم عروس خوبی بودم و میگفتم چشم هرچی تو بگی ولی دیدم نه هر روزی که میگذره بیشتر داره خودشو صاحب منو زندگیمو بچم میدونه منم دیگه هیچکاری نمیکنم و اصلا بهش رو نمیدم که بخواد اظهار نظر بکنه برام..اونم میبینه من رو نمیدم جلوی من به شوهرم میگه فلان کارو بکن (نوعی اسکاریس پخش کردن هست این کارش)