الان چند ماهه زندگيم شده جهنم..مچ شوهرمو در حال خيانت گرفتم و از اون موقع شش ماه ميگذره ولي هر كار ميكنم نميتونم ببخشم، اصلا يك ثانيه هم حتي فراموش نميكنم،كاش الزايمر بگيرم!! خسته شدم
اصلا، اگر هم مشكلي بوده از طرف اون بوده، چون من ادم خيلي احساسي و گرمي بودم و همسرم سرد! هميشه ميگفت من ابراز احساسات بلد نيستم!! اگه قرار بود خيانتي باشه بايد از طرف من ميبود!اما همون موقع هم هميشه ميگفت از زمدگيم راضي هستم و شاكر بود! واقعا گند زد و پشيمونه ولي من نميتونم كنار ببام باهاش لعنتي درد بديه
البته اون روزي كه استارتشو زد فك كنم ما تو دعوا بوديم، خودش گفت اعصابم خراب بود و اينا، حالا حر و بحث و دعوا داستيم نميگم خيلي اوكي بودين ولي برايند رابطمون بد نبود
اصلا تو اين فازا نبود ، اين دختره هم تنها دوس دختر مجرديش بود و يه روز اتفاقي ميره محل كارش و شماره ميده و اينم ميگيره ...حالا دختره هم خودش حسابي تو زندگيش مشكل داره
خیانت مثل یه زخمی میمونه که همیشه تازه هست و هرگز فراموش نمیشه . من این حس رو تجربه کردم و الان بعد از گذشت ۲ سال هنوز برام تازه هست و غیر قابل فراموش شدن . من برای اینکه دلم خنک بشه همون کار رو با خودش کردم ولی ذره ای از نفرتم و ناراحتیم کم نشد که نشد