مادر شوهرم اینا انگاری اوره بودن برده بگیرن
تو عروسیم فامیلاشون هفت ماه بود یه مرده ۹۰ساله داشتن
واسه خاطر اون سیاه پوشیده بودن از اون طرفم عروسی تو خونه و با صندلی ناهار خوری زیرم که پتو پلنگی روش بود....غذام که افتضاح خساست کرده بودم خودشون پخته بودن گند زده بودن
آتلیه نذاشتن بدم
لباس عروس و آرایشگاه یادمه با کلی دعوا واسم جور کردن می گفتن لباس مجلسی که برات خریدیم بپوش