مادر شوهر من خیلی هوامو داشت. خیلی دلسوز و مهربون بود. خیلی پیش همه منو بالا میبرد. برام هدیه میخرید. ولی یه روز ناگهانی تنهامون گذاشت و رفت دلم براش یذره شده. گاهی میرم سر خاکش بهش میگم ازت نمیگذرم که انقدر زود درب خونتو به رومون بستی. رفتی و همه خوبی ها رو با خودت بردی. نذاشتی بچه هام طعم خونه مادر بزرگ رو خوب بچشن. نمیبخشمت