بااین شوهرچیکارکنم شمابگین

عزیزم خواسته بیجا داشتی 

برای چی‌گرون تموم بشع برات

چون تو باید خودتو میزدی ب مریضی و مظلومیت فوقش یه سرم و امپول تقویتی میخوردی

بازبون خوش صحبت کردی دیگ جواب نداد

وای چقدر استرس چقدر اعصاب بهم ریخته اروم باش عزیزم

شما رو من بهتون حق میدم ک نخای بری ولی شوهرت خانوادشه باید میرفته 

بعد عیدم زشت بوده بره شما خواسته نابجا داشتی 

میتونستی بگی امسال دوروز برو برگرد خونه همرو‌توهمون دوروز برو بیا دوباره اعصاب خودتوشوهرتو بهم ریختی بخاطر ادمایی ک سالی یه بارمیبینی ول کن

باز باید باهاش میرفتی تحویلشون نمیگرفتی.با شوهرت باش.

ولی بفکر انتقام نباش ضرر میبینی

بشتر مردا اینجورین ناخواسته است.به هر حال اونم چند ماه مادرشو ندیده 

سیاست داشته باش عزیزم 

بجای ناراحتی و زدن این حرف جاوی خانوادش به شوهرت برس

براش میوه پوست کن یکی‌دوتا ببر بده بهش یه لبخند قشنگ یه عزیزم و عشقم و بهش بده برو جای دگ

من مامانم اینا مهمون داشتن این چندروز چون بزرگ فامیلن شبای عید تادوازده شب خونشون ادم میاد میره

بخدا باورت نمیشه شوهرم همش بغلم بود کمکم میکرد منم چون میدونم خیلی تاثیرداره روی مردا این حرکتا اخرش ک میرفت میشست یه موز حلقه میکردم با به شبرینی یا یه مشت پسته مغز میکردم میبردم حلوی همه زنا و مردا میزاشتم جلوش  یه لبخند و میکفتم عزیزم بخور هیچی نخوردی امروز...ببین معجزه میکنه  این رفتارا

باورت نمیشه چقد بهم توجمع میشینه یوقتایی مهمون میاد حلوی مهمونا اکر خودمونی تر باشن میگه بشین خسته شدی چرا انقد راه میری یا بزور منو میشونه میگه بگو فقط چی کجاست من انحامش میدم...اینارو میگم ک بدونی مرد جماعته عاشق اینه ک رضایتو توی زنش ببینه وقتی توجمع اخترام بزاری بهش صدبرابر بهت لرمیگرده

بهش پیام بده بگو دلم تنگ شده همش داتنگی کن

بعدم بگو عید مثلا باید پیش منو بچمون باشی منو گذاشتی رفتی دلت تنگ نمیشه برامون

سعی کن تگرانش کنی

بهش زنگ و پیام نده گوشیتم ج نده ببین جیکارمیکنه تلگ رام و اینام انلاین نشو